تحول در سياست داخلي پاكستان كه در ابتداي بحران سياسي امنيتي كنوني روش مداراگرايانه مبني بر استمرار صلح با طالبان را در دستور كار داشت، اكنون به جنگ تمام عيار با آنها تبديل شده است.

 

در حالي كه در چهاردهمين روز درگيري نظاميان با شبه نظاميان طالبان در شمال غرب پاكستان، 700 تن از اين شبه نظاميان كشته شده‌اند، دولت اسلام آباد تداوم عمليات نظامي تا شكست كامل طالبان در منطقه بحران زده سوات را اعلام كرد.

اين تحول در سياست داخلي پاكستان كه در ابتداي بحران سياسي امنيتي كنوني روش مداراگرايانه مبني بر استمرار صلح با طالبان را در دستور كار داشت، توجه صاحب نظران سياسي را به خود جلب كرده است، در اين راستا مقوله جابجايي انفعال خود كرده دولت و ارتش پاكستان براي ممانعت از تمركز قواي نظامي در شمال غرب كشور به منظور حفظ موقعيت نظاميان اين كشور در خط كنترل كشمير در مرز مشترك با هند قابل توجه و ارزيابي است.

در اين جابجايي قدرت نظامي، زياده طلبي طالبان پاكستاني در مسير تطبيق شريعت بدعت گذار وهابي با فقه سني حنفي با مسلك "ديوبندي " و تمايل به محدوده جغرافيايي بيشتر براي تحقق آن، موجب شد تا پاكستان از موضع "انفعالي " به وضعيت "فعال " بازگردد.

تشديد نگراني آمريكا و غرب از احتمال تسلط طالبان بر كل پاكستان و دست يابي آنها به كليد سلاح‌هاي هسته‌اي اين كشور كه تبعات بعدي آن تسلط طالبان بر افغانستان خواهد بود، از جمله دلايل تغيير رفتار گرايي سياسي نظامي هيئت حاكمه پاكستان در قبال طالبان و آمريكاست.

در همين رابطه، آصف علي زرداري رئيس جمهور پاكستان در يك افشاگري دير هنگام، "طالبان " را مولود سازمان يافته CIA آمريكا و ISI پاكستان اعلام كرد. طالبان كه پيروي و متابعت ايدئولوژيك خود را از سلفيت جديد خاورميانه و شمال آفريقا (عربهاي افغان دوران اشغال شوروي سابق) به دست آورده است، در وحله اول توانست با حمايت ديپلماسي پنهان و تحركات لجستيكي واشنگتن بر افغانستان مسلط شود، اما فرو گذاشتن عهد و پيمان با آمريكا، شرايط انحطاط آنان را فراهم ساخت.

اين سناريوي سياسي نظامي طالبان شاخه پاكستان هم اينك به زيان آنان و به سود منافع آمريكا و تا حدودي پاكستان در حال تكرار است، اين در حالي است كه بنا بر ملاحظات جغرافيايي مناطق قبيله‌اي پاكستان و ساكنان پشتون آن در همجواري افغانستان و هندوستان، احتمال مقاومت طالبان در مثلث مزبور و توان اقتصادي به جهت وجود هلال طلايي مواد مخدر در اين جغرافيا، دراز مدت خواهد بود.

بر اين اساس به نظر مي رسد، پاكستان كه پس از فروپاشي شوروي سابق و پايان جنگ سرد، موقعيت راهبردي خود را در ارتباط با غرب و شرق از دست داده بود و قادر به ادامه حيات سياسي و اقتصادي در دوران كنوني نبود؛ به احياي مجدد موقعيت استراتژيك در شبه قاره نزديك شده است.

آمريكا نيز بنا بر ملاحظات سياسي و نظامي كه حفظ هژموني سلطه جهاني آن به تسلط بر منطقه حساس آسياي جنوبي (شبه قاره ) به عنوان سدي در برابر دشمنان بالقوه و بالفعل آن يعني چين و هند روسيه بستگي دارد، مي انديشد.

مسلماً منافع ملي آمريكا در هزاره سوم ميلادي نگهداشتن مناطق استراتژيك جهاني در بزنگاه بحران هاي تصنعي به زيان ملت ها و دولت هاي وابسته است.

جالب است كه هژموني سلطه به رهبري آمريكا براي اثبات ضعف جهان اسلام، با اسلام آمريكايي و نه جنگهاي صليبي به مقابله با آن پرداخته است.