شيعيان پاراچنار پس از انقلاب اسلامي به بهانههاي مختلف در
دولتهاي ضياء الحق، بينظير بوتو، نوازشريف، مشرف و زرداري بارها مورد
حمله قرار گرفته و نذر روزه براي آزادي خرمشهر بهانه اولين حمله به آنها
بوده است.دنبال پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران
به رهبري حضرت امام خميني(ره) و بيداري مسلمانان در منطقه، شيعيان پاكستان
و بويژه منطقه پاراچنار از اين قاعده مستثني نبودند و از سال 1980 به بعد
هميشه در دولتهاي مختلف پاكستان تحت فشار قرار گرفتند.
با تشكيل گروههاي مختلف تروريستي مانند "سواد اعظم اهل سنت " ،
"سپاه صحابه " ، "لشكر جهنگوي " و "طالبان پاكستاني " حلقه محاصره شيعيان
در منطقه پاراچنار تنگتر شد و از سال 1987 با صدور فتاوايي مانند "تصرف
زنان شيعه جايز است " و "شيعيان كفار سرخ هستند "، حمله و درگيري شديد
عليه شيعيان آغاز شد كه تا امروز نيز ادامه دارد.
در اين گزارش تلاش كردهايم حوادث پاراچنار و وضعيت
شيعيان اين منطقه از دوره حكومت "ايوب خان " در دهه 1960 و دوره "ضياء
الحق " (1977 تا 1988) تا دوره رياست جمهوري "آصف علي زرداري " رئيس جمهور
فعلي پاكستان را مورد بررسي قرار دهد.
مشروح اين گزارش را در ذيل ميخوانيد:
* موقعيت جغرافيايي و طبيعي پاراچنار
شهر پاراچنار - مركز شهرستان كُرُم (يا كُرُم ايجنسي) واقع در ايالت
سرحد در شمال غرب پاكستان و هم مرز با افغانستان است. به عبارت ديگر كرم
ايجنسي به مركزيت پاراچنار (كه اينك به همين نام "پاراچنار " معروف است)
از مهمترين دروازههاي ورود افغانها به پاكستان و همچنين ورود پاكستاني
ها به افغانستان، محسوب ميشود كه مساحت آن 3310 كيلومتر مربع بوده و تا
شهر پيشاور (مركز ايالت سرحد) 253 كيلومتر فاصله دارد و در حدفاصل
پاراچنار تا شهر پيشاور شهرهاي "صده، تل، دوآبه، هنگو، كوهات " و "دره آدم
خيل " واقع شدهاند. اين منطقه سرسبز و آباد بوده و داراي كوهستان هاي
زيبا، جنگل هاي طبيعي گسترده، آب فراوان و زمين هاي حاصلخيز است.
پاراچنار با جمعيت شيعي در حدود 450 هزار نفر داراي دو قوم بزرگي به
نامهاي "طوري " و "بنگش " بوده كه قوم طوري به پنج شاخه ديگر به نام هاي
"حمزه خيل "، "مستوخيل "، "غوندي خيل "، "دوپرزاي " و "علي زئي " تقسيم
شده است. همچنين پاراچنار مركز دو منطقه قبايلي به نام كُرُم بالا و پايين
است كه 800 هزار نفر در آنجا زندگي ميكنند كه 450 هزار نفر آنها شيعه مي
باشند. البته شهر پاراچنار به تنهايي داراي 150 هزار نفر جمعيت دارد كه 98
درصد اين جمعيت را شيعيان تشكيل مي دهند.
جمعيت كل هفت منطقه قبايلي "كرم ايجنسي، اورگزئي ايجنسي، خيبر
ايجنسي، مُهمند ايجنسي، باجور ايجنسي، وزيرستان شمالي ايجنسي و وزيرستان
جنوبي ايجنسي " حدود 4 ميليون نفر است كه كرم ايجنسي به دو منطقه "كرم
عليا " و "كرم سفلي " تقسيم شده و اكثريت قريب به اتفاق جمعيت كرم عليا را
شيعيان تشكيل مي دهند.
"علي زئي، تنگئي، بيليامين، انجيري، چار ديوال و جلامئي، مروخيل و
صده " نيز عمدهترين مناطق "كُرُم پايين " را تشكيل ميدهند كه داراي
تركيب جمعيتي با اكثريت شيعه و اقليت اهل تسنن ميباشند.
از نظر نژادي پشتونها در پاكستان در ايالتهاي سرحد و بلوچستان،
زندگي ميكنند و به دليل اينكه مركز پشتونها در افغانستان است، طالبان
همواره ايالت سرحد و شمال بلوچستان را به عنوان بخشي از منطقه افغان تلقي
ميكنند و ادعاي سرزميني نسبت به آن دارند.
* قبيله مَنگَل آغازگر تنش در پاراچنار
درد سرها و مشكلات شيعيان در شمال غرب پاكستان و ايالت سرحد زماني
آغاز شد كه در سال بدليل كم بودن جمعيت اهل تسنن، برخي از افغانهاي سني
به مناطق كوهستاني ايالت سرحد وارد شدند و پس از مدتي از طرف دولت وقت
پاكستان مورد حمايت قرار گرفتند و كمكم جمعيت آنها از امكانات مختلف
برخوردار شده و در اين مناطق رشد يافت.
اين عده كمكم به شهر شيعه نشين پاراچنار آمدند، در آن زمان قبليه
"جاجي " تنها قبيله اهل سنت در شهر پاراچنار بود و شيعيان مسجدي را به
عنوان حسن نيت به اين قبيله اهدا كردند. تا آن زمان هيچ مشكلي ميان
مسلمانان نبود و برادران اهل تسنن و شيعيان در ثبات و امنيت كامل زندگي مي
كردند و هيچ اختلافي وجود نداشت.
پس از مدتي قبيلهاي موسوم به "منگَل " كه از مهاجران افغان بودند،
وارد پاراچنار شده و مسجد اهدايي شيعيان به قبيله جاجي را تصرف كردند.
منگلها به ظاهر خود را اهل تسنن معرفي ميكردند ولي در واقع تندرو بودند
و حتي اهل سنت پاراچنار هم از آنها رويگردان بودند.
در روز عاشوراي سال 1961 اولين جنگ اعتقادي عليه شيعيان در شهر صده
واقع در 35 كيلومتري شهر پاراچنار روي داد. در اين درگيري منگل ها و برخي
افراطيهاي قبيله بنگش به عزاداران حسيني حمله كردند كه در اين درگيري
دهها نفر شهيد و مجروح شدند و اين جنگ با مقاومت شيعيان و دخالت نيروهاي
دولتي و عمدتاً نيروهاي محلي شيعي پايان يافت كه اين اولين جنگ مذهبي عليه
شيعيان بعد از تاسيس كشور مسلمان پاكستان بود. به دنبال اين حادثه كمكم
مخالفتها با شيعيان در اين منطقه آغاز شد.
پس از اين كه شوروي به قصد تصرف افغانستان وارد اين كشور شد، منطقه
پاراچنار به دليل موقعيت جغرافيايياش به محلي براي عبور و مرور احزاب
هفتگانه جهادي افغانستان و مستشاران غربي (با حمايت و همكاري دولت
پاكستان) تبديل شد در حالي كه احزاب هفتگانه افغاني نيز با حمايت آمريكا و
غرب عليه شوروي وارد جنگ شده بودند.
در آن زمان دولت پاكستان به رياست "ضياءالحق " به شيعيان پاراچنار
پيشنهاد داد كه بدليل رفت و آمد افغانها و نا امنيهاي احتمالي شما بايد
اين منطقه را ترك كنيد و به محله "جوزاره " در شهرستان "هنگو " كوچ كنيد.
پس از اين مسئله زعماي شيعه از جمله شهيد "عارف حسيني " كه هنوز رهبر
شيعيان هم نشده بود، به همراه ديگر بزرگان و ريشسفيدان شيعه اعلام كردند
كه اين مسئله توطئه دولت پاكستان براي كوچاندن شيعيان از پاراچنار است و
با آگاه كردن مردم از نيت دولت پاكستان و هوشياري شيعيان اين توطئه در
سالهاي 1981- 1982 ميلادي خنثي شد.
* نذر روزه براي آزادي خرمشهر علت اولين حمله به شيعيان پاراچنار بعد از انقلاب اسلامي
در اوايل 1982 اولين درگيريها پاراچنار آغاز شد، در آن زمان مهاجران
افراطي و وهابي افغان در منطقه "صده " در كرم ايجنسي كه از غفلت برخي
خانوادههاي شيعه سوء استفاده كرده و بسياري از منازل و زمينهاي كشاورزي
آنها را خريداري كرده بودند، به شيعيان حمله كرده و حتي به بچههاي چند
ماهه هم رحم نكردند. در واقع منطقه صده پايگاهي براي اين افراطيهاي مهاجر
تبديل شده بود.
اين حادثه از آنجا شكل گرفت كه شهيد "عارف حسيني " كه در آن زمان از
بزرگان شيعه در پاراچنار بود و در مدرسه جعفريه تدريس ميكرد، از طلاب
پاراچناري خواست براي آزادي خرمشهر و پيروزي رزمندگان اسلام نذر كنند و يك
روز را روزه بگيرند، پس از آن شيعيان پاراچنار همگي روزه گرفتند و در همان
روز خبر آزادي خرمشهر منتشر شد و همان شب شيعيان به جشن و خوشحالي
پرداختند، روز بعد نيز مردم از تمامي روستاهاي اطراف به پاراچنار آمدند و
جشن مفصلتري برگزار كردند.
دولت ضياءالحق كه از جشن پيروزي رزمندگان اسلام در خرمشهر و
تيراندازي هوايي شيعيان در پاراچنار ناراحت بود قصد داشت كه از شيعيان
بخاطر چنين حمايتهايي از جمهوري اسلامي ايران انتقام بگيرد. بر همين اساس
مهاجران تندرو افغان از قبيله منگل و افراطيهاي ساير قبائل را آزاد گذاشت
كه اقليت شيعه را شهر صده در 35 كيلومتري جنوب شرق پاراچنار حمله كنند.
آنها نيز خانواده معروف "حاجي دادو " را با تمامي فرزندانش به همراه چند
محافظ كشتند و درگيريها تا چند روز ادامه يافت ولي هنگامي كه دولت پيروزي
شيعيان را در اين جنگ مشاهده كرد با وارد كردن نيروهاي دولتي از ادامه جنگ
جلوگيري كرد و منازل و املاك شيعيان در صده به اشغال افراطيها در آمد و
همه شيعيان مجبور به ترك اين شهر شدند.
پس از آن بود كه ترور و حمله به شيعيان در سراسر پاكستان آغاز شد و دولت اين كشور نيز حد اقل با سكوت خود در اين اقدام سهيم بود.
به هرحال قبل از آن زمان شيعيان و اهل تسنن در اين منطقه به هر شكل با
هم زندگي مي كردند و بعد از آن بود كه شيعيان اهل تسنن هر دو قرباني
افراطيگري هاي وهابيها و نيروهاي تندرو افغان گرديدند.
* تشكيل "سواد اعظم اهل سنت " و "سپاه صحابه " براي براندازي شيعيان
پس از اين حوادث در پاراچنار، در سال 1981 دست پروردههاي سياسي
پاكستاني با پشتيباني دولت ضياءالحق، گروهي بنام "سواد اعظم اهل سنت " در
محله "لالوكيت " شهر كراچي تشكيل دادند كه بعدها اين محله به "لياقتآباد
" تغيير نام يافت. اين گروه در مدت كوتاهي با افراطيگري به تخريب مساجد و
حسينيههاي شيعيان و ترور برخي از بزرگان اهل تشيع در اين محله پرداخت.
گروهك "سواد اعظم " به شيعيان منطقه "لالو كيت " حمله كردند و با به شهادت
رساندن عده اي، شيعيان اين محله را مجبور به ترك خانه و كاشانه خودشان
كردند.
پس از اين مسئله در سال 1983 در منطقه "پيوار " (زادگاه شهيد سيد
عارف حسين حسيني) عدهاي از شيعيان براي جمعآوري هيزم به جنگل رفته بودند
كه مورد حمله همين نيروهاي افراطي قرار گرفتند و هفت نفر از آنها به شهادت
رسيدند. به دنبال اين مسئله عدهاي از شيعيان كه هيچ برنامهاي هم
نداشتند، در مسير عبور به سمت افغانستان به قصد انتقام 13 تن از اين افراد
را كشتند و اين درگيري به مدت يك هفته در همان منطقه "پيوار " از توابع
پاراچنار ادامه يافت.
در سال 1985 دولت ضياءالحق كه براي ادامه حكومت خود و با هدف
جلوگيري از گسترش نفوذ شيعيان به گروههاي افراطي مانند سواد اعظم احتياج
داشت، به همراهي برخي از دول مخالف شيعه در منطقه، گروه تروريستي موسوم به
"سپاه صحابه " را تشكيل داد كه بعد از تشكيل اين گروهك، ترور علماء و
شخصيت هاي شيعي در سراسر پاكستان و درگيريهاي پراكنده در نقاط مختلف
منطقه پاراچنار آغاز شد كه اين درگيري ها چندان گسترده نبود و اين وضعيت
تا سال 1987 ادامه يافت.
قابل ذكر است كه در اين زمان ترور شيعيان به صورت فردي رواج يافته
بود و همچنين تنها شخصيتهاي شيعه هدف قرار مي گرفتند كه بعداً اين روند
به عامه مردم شيعه تسري يافت.
* صدور فتواي تصرف زنان شيعه با حمايت آمريكا / فتواي كشتار كفار سرخ (شيعيان)
مهاجرين افغان در اكثر مناطق كرم ايجنسي حضور پررنگي داشتند و اردوگاههاي آنها در سراسر منطقه پراكنده بود.
در سال 1987 احزاب هفتگانه افغان در شهر پيشاور "دولت در تبعيد "
تشكيل داده و خواهان شناسايي آن از سوي دول خارجي بويژه آمريكا بودند.
رهبران اين احزاب طي سفري به آمريكا با "رونالد ريگان " رئيس جمهور وقت
آمريكا جلسهاي در واشنگتن داشتند كه آمريكا از آنها خواست محلي را براي
تشكيل چنين دولتي تعيين كنند كه فاصله آن با كابل زياد نباشد و اينگونه
بود كه چراغ سبز يك درگيري بيسابقه و هولناك در پاراچنار را دريافتند.
اين گروههاي جهادي بجز حزب اسلامي افغانستان در ابتدا انديشه هاي
فعاليت هاي افراطي نداشتند اما در آن زمان كه آمريكا و دول غرب از پيروزي
انقلاب اسلامي ايران و بيداري مسلمانان در منطقه به وحشت افتاده بودند،
اين گروهها نيز به فعاليتهاي افراطي روي آوردند و به بهانههاي مختلف از
فرصتهاي پيش آمده براي تضعيف شيعيان استفاده كردند. از آنجا كه اين
گروهها از حمايت صد در صدي آمريكا برخوردار بودند، توانايي بالقوه براي
حمله به شيعيان را داشتند.
در سال 1987 از طرف گروههاي جهادي افغان فتاوايي در پاراچنار منتشر شد كه حتي "تصرف زنان باردار شيعه " را هم جايز ميدانست.
اين يك حركت رسمي براي از بين بردن شيعيان در منطقه پاراچنار بود و
فتوا داده بودند كه "شيعيان كفار سرخ " هستند و براي تضعيف و كشتار آنها
برنامهريزي دقيق كرده بودند. پس از آن از 9 جبهه، جنگ و درگيري عليه
شيعيان در اين منطقه شروع شد و مهاجمين در مدت يك هفته 13 روستاي شيعه
نشين را تصرف كردند.
در اين درگيريها 108 نفر از شيعيان شهيد شدند و در طرف مقابل نيز
2400 نفر از مهاجمين افراطي به هلاكت رسيدند. اين نكته به طور خاص قابل
ذكر است كه فتاواي حزب اسلامي افغانستان به قدري مؤثر بود كه بسياري از
بيماران و مجروحين از بيمارستان ها به اين جنگ آمده و كشته شده بودند و
برخي از افراد كه عمل پروستات انجام داده بودند با وسايل بيمارستاني كه به
بدنشان وصل شده بود، با سر تراشيده به جنگ شيعيان آمده بود.
البته شيعيان تهاجم دشمن را در همه جبهه ها مهار كردند و موفق شدند
بلافاصله روستاهاي تصرف شده را بازپس بگيرند. اين جنگ بسيار حساب شده بود.
آنها مناطقي را در ايالت پنجاب براي شيعيان در نظر گرفته بودند و قصد
داشتند پاراچنار را به يك پايگاه نظامي قوي براي حمله به كابل كه در آن
زمان در تصرف شوروي بود، تبديل كنند.
به جرأت ميتوان گفت كه هدف اصلي اين درگيري "تبديل پاراچنار به محلي
براي دولت در تبعيد افغانستان " بود. گروههاي جهادي قصد داشتند دولتي در
تبعيد در اين منطقه تشكيل دهند كه آمريكا هم از آنها حمايت ميكرد اما با
مقاومت و پايداري شيعيان اين توطئه هم خنثي شد و آنها راه به جايي نبردند.
فتاواي ضد شيعه گروههاي موسوم به جهادي و افراطي افغان در حالي در
پاراچنار منتشر شد كه شيعيان اين منطقه در مدت درگيري و جنگ در افغانستان
مواد غذايي و خوراكي براي برخي گروههاي جهادي فراهم ميكردند و نه فقط
هيچ مشكلي براي آنها ايجاد نكرده بودند بلكه به دهها هزار نفر از مهاجرين
افغان در اراضي و املاك خود پناه داده بودند و دفاتر همه احزاب مذكور در
امنيت كامل برقرار بوده و مردم پاراچنار بارها به دليل پناه دادن به آنها
با حملات هوايي دولت افغانستان و شوروي مواجه شده بودند و اين اقدام در
واقع از جانب مهماناني بود كه از ميزبان
* توهين افراطيهاي وهابي به مقدسات شيعي در سال 1996
در سال 1996 طالبان بر اكثر مناطق افغانستان سيطره يافته بود و
گروههاي تروريستي "سپاه صحابه "، "لشكر جهنگوي " و ساير گروههاي تندرو
به القاعده و طالبان پيوسته و حتي بسياري از آنها در افغانستان و
پايگاههاي طالبان آموزش ميديدند و از آنجا به نقاط مختلف پاكستان
فرستاده مي شدند. در اين سال درگيري عليه شيعيان رنگ مذهبي به خود گرفت و
وهابيها و طالبان با نام جهاد به شيعيان حمله ميكردند.
ناگفته نماند كه به دنبال اين درگيريها چندين لشكر از ارتش پاكستان
به بهانه ايجاد آرامش در پاراچنار، به اين منطقه اعزام شدند. اين نيروها
در همه اماكن دولتي و حتي مدارس و دبيرستان ها مستقر شدند ولي بعد از مدتي
اين نيروها بدون اقدامي خاص در جهت ايجاد امنيت، منطقه را به طور ناگهاني
ترك كردند و بعداً مشخص شد كه اين نيروها همراه با طالبان افغاني به كابل
(پايتخت افغانستان) حمله كردند و اين شهر به اشغال طالبان درآمد. گويي
دولت پاكستان در اين ماجرا نيز نقش اول و محرك جنگ را ايفاء كرد.
شيعيان پاراچنار با افغانهاي تندرو و افراطي طالبان هيچ اختلاف
قبيلهاي و قومي نداشته و بر سر ملك و آب و زمين نيز با آنها نزاعي
نداشتند، و اين جنگ يه جنگ مذهبي عليه شيعيان بوده كه القاعده متشكل از
تروريست هاي عرب و غير عرب و گروهك هاي تروريستي پاكستاني ( هم فكر
القاعده) در پاكستان عليه شيعيان ميجنگيدند و ترور ميكردند و هنوز هم
اين كار را ادامه مي دهند و آنها هيچ مشكل قبيلهاي و قومي با شيعيان
نداشتند و ندارند اما برخي مطبوعات و رسانهها به اشتباه اين درگيريها را
قبيلهاي جلوه مي دهند كه باعث تأسف است.
جنگ قبايلي، قومي و حتي فرقهاي در پاراچنار هيچ معني و مفهومي
ندارد. شيعيان از طرف طالبان و القاعده و ديگر سرشاخههاي آنها مثل سپاه
صحابه، لشكر جهنگوي مورد حمله قرار ميگيرند و اين يك جنگ يك طرفه است در
حالي كه در جنگ فرقه اي هر دو طرف بايد انگيزه هاي فرقه اي براي حذف
مخالفين داشته باشند؛ در حالي كه شيعيان بنا بر تعاليم عاليه اسلام و اهل
بيت (ع) هيچ گاه حاضر به حذف مخالفين نبوده و حيات خود را هرگز در حذف
مخالفين جستجو نمي كند؛ بنابراين حملات يك جانبه افراطيها به هيچ وجه
نميتواند جنگ فرقهاي و قبيلهاي محسوب شود.
* جنگ خونين 1996 و سكوت دولت پاكستان
جنگ 1996 زماني آغاز شد كه نيروهاي افراطي در مناطق مختلف پاراچنار از
جمله شهر پاراچنار در مدارس دولتي و در مساجد خودشان، به محسن اسلام
ابوالائمه حضرت ابوطالب عليه السلام توهين كردند كه اين امر باعث نارضايتي
و خشم شيعيان شد و زعماء شيعه و سران قبايل همگي در اعتراض به اين اقدام
در جلسهاي با نماينده سياسي دولت مركزي پاكستان در پاراچنار (فرماندار
كرم ايجنسي) از دولت خواستند كه با عاملان اين اقدامات برخورد كند اما چون
اين حوادث حساب شده بوده و اهداف خاصي را دنبال مي كرد، افراطيها از
مناره همان مسجدي كه شيعيان به آنها اهدا كرده بودند، دبيرستان شماره يك
پاراچنار (جايي كه دانش آموزان شيعه مشغول اعتراض به توهين به مقدساتشان
مشغول بودند) را با خمپاره هدف قرار دادند؛ در حالي كه اولين درگيري
(البته غيرمسلحانه) در بين دانش آموزان اين دبيرستان صورت گرفته بود.
از آنجا كه آمريكا و طالبان افغانستان را پشتيبان خود ميديدند، از
جمعيت اكثريت شيعه در اين شهر هراسي نداشتند. حمله خمپاره اي به دبيرستان
باعث شهادت 4 نفر از دانش آموزان و مدير شيعه آنها شد و به دنبال آن،
افراطيهاي وهابي از مناره مسجد و منازل خود شيعيان را به مدت دو ساعت و
نيم به طور يكجانبه هدف آتش قرار دادند و درگيري ها رفته رفته به سراسر
منطقه سرايت كرد.
شكي نيست كه دولت پاكستان اگر در همه درگيري ها با قدرت وارد صحنه
ميشد و عاملين را دستگير ميكرد مي توانست به درگيريها خاتمه دهد، اما
تاكنون رسم بر اين بوده كه هر وقت درگيريها احتمال ميدهد كه شيعيان
نميتوانند مقاومت كنند، به عنوان ناظر، كشته شدن شيعيان را نظاره ميكند
و هنگامي كه مي بيند طرف مقابل شيعيان ضعيف شده، وارد عمل مي شود و از
ادامه جنگ جلوگيري مي نمايد.
آنچه مسلم است در آن زمان 2 الي پنج درصد شهر پاراچنار اهل تسنن
بودند و اين حمله 2 ساعت و نيم بصورت كاملاً يكطرفه ادامه داشت و شيعيان
هيچ واكنشي نداشتند.
اين درگيري از طرف طالبان افغانستان نيز حمايت شد و حتي آنها
تانكهاي خود را نيز به مناطق "خرلاچي " اعزام كردند اما اين تانك ها بدست
جوانان شيعه افتادند و دولت پاكستان اين تانك ها را بعدا به مناطق مركزي
انتقال داد.
اين جنگ يك ماه طول كشيد كه 14 روز جنگ و درگيري رسمي و 16 روز بعد نيز راهها مسدود و وضعيت نه جنگ و نه صلح حاكم بود.
طالبان و افراطيهاي تندرو در سال 1996 و در اين درگيريها به اهداف
خود نرسيدند و شيعيان بار ديگر با درايت و هوشمندي مقابل متجاوزان مقاومت
كردند.
در اين جنگ نيز هرچند طالبان و وهابيها سعي كردند با صدور فتاوا و
توهين به مقدسات شيعه اهل تسنن را با خود همراه كنند، اما نتوانستند به
اين هدف شوم و فرقهاي خود برسند و حتي در برخي جلسات كه زعماي شيعه براي
اعتراض به نزد مقامات دولتي ميرفتند، برخي از اهل تسنن نيز آنها را
همراهي ميكردند.
* آغاز حمله انتحاري به شيعيان در دوره مشرف
در سراسر پاكستان، حملات تروريستي عليه شيعيان در دوره مشرف ابعاد
جديدي به خود گرفت و ترور فردي شيعيان به كشتارهاي جمعي تبديل شد و حملات
انتحاري نيز به اين حملات اضافه شد. در اين دوره علاوه بر شيعيان ساير
اقوام و مناطق شمال غرب كشور نيز نا آرام و بي ثبات گرديد. در واقع با روي
كار آمدن مشرف انواع تهاجمات تروريستي عليه عليه شيعيان شدت بيشتري به خود
گرفت.
قبل از مشرف اگر قرار بود كه به شيعيان حمله كنند، حداقل يك يا دو
نفر را مي كشتند و يا حداكثر بمبي در مسجد منفجر ميكردند اما در دوره
پرويز مشرف عمليات انتحاري عليه شيعيان در سراسر پاكستان آغاز شد. در اين
دوره شيعيان همه مناطق از جمله « كويته، كراچي، هنگو، پيشاور، ديره
اسماعيل خان» و شهرهاي مختلف ايالت سند و پاكستان و "گلگت " در شمال اين
كشور نيز كشيده شد.
در آن دوره حكومت ايالتي سرحد در دست جمعيت علماي اسلام و شخص "فضل
الرحمن " بوده كه در دوره مشرف به مدت چهار سال حكومت ايالت سرحد را در
دست داشته و در ائتلاف حاكم ايالت بلوچستان نيز عضويت داشت. وي كه پرورش
دهنده طالبان پاكستان بوده، بعد از سرنگوني رژيم طالبان در افغانستان،
فضا را براي پرورش و قدرت يافتن طالبان محلي در ايالت هاي سرحد بلوچستان
ساماندهي كرد و امكانات گستردهاي را در اختيار آنها قرار داد.
او كه يكي از اعضاي اصلي "حكومت در سايه پاكستان " به شمار مي رود،
در همه دوره ها در كنار دولت پاكستان بوده و همواره از حمايت دولت
پاكستان، آمريكا و عربستان برخوردار بوده و حتي بعد از سرنگوني طالبان در
افغانستان (اگر آمريكايي ها در اهدافشان در خصوص نابودي طالبان صداقت مي
داشت، او و امثال او را بايد مجازات ميكردند ولي ديديم كه او بعد از آن)
در پاكستان به قدرت شگرفي دست يافت و بدين ترتيب طالبان با حمايت هاي
داخلي و خارجي و دولت ايالتي جمعيت علماء اسلام و جماعت اسلامي (به رهبري
قاضي حسين احمد) در اين منطقه رشد كرد.
در ژانويه سال 2007 فرماندار منطقه قبايلي كرم ايجنسي (به مركزيت
پاراچنار، كه به شهرستان ديگري انتقال يافته بوده) در مراسم توديع خود طي
سخناني اعلام كرد كه "نقشه پاراچنار در سال 2007 تغيير خواهد كرد؛ يعني
اين كه جنگ عليه شيعيان از قبل طراحي شده و قرار بود كه پاراچنار در سال
2007 بدست طالبان تحت حمايت دولت بيفتد و شيعيان نيز به ديگر مناطق
كوچانده شوند!. " در همين ايام سفير آمريكا نيز در يك سفر غير منتظره و
غير معمول وارد پاراچنار شد و به منطقه "تري منگل " در نزديكيهاي مرز
افغانستان رفت و احتمال درگيري ها شدت يافت.
در مارس 2007 سيلي ويرانگر مناطق مختلف پاراچنار را تخريب كرد و
حكمران وقت ايالت سرحد (سپهبد بازنشسته علي محمد جان اوركزئي معروف به
عداوت شديد با شيعه، كه چندين جنگ و درگيري عليه شيعيان مناطق مختلف را در
سابقه خود داشت) به پاراچنار رفت و در روستايي به نام "شلوزان " اظهار
داشت: "اين سيل كه چيزي نيست سيل و طوفاني كه در ماه هاي آينده اين منطقه
را هدف قرار مي دهد به مراتب ويرانگرتر و زيانبار تر خواهد بود ! ".
از اظهارات مقامات دولتي و اقدامات بعدي طالبان و دولت و آمريكا و
ناتو، به خوبي معلوم ميشود كه دولت آمريكا و مشرف در برنامههاي مختلف با
فضل الرحمن رهبر واقعي طالبان، گروههاي به اصطلاح جهادي كشمير و تمامي
گروههاي تروريستي و تكفيري منحله براي نيل به اين هدف هماهنگ بودند و اين
چيزي نيست كه ديگر قابل كتمان و پرده پوشي باشد.
به عبارت ديگر آمريكا و دولت پاكستان و احزاب افراطي مانند "جمعيت
علماي اسلام " و "جماعت اسلامي " هر چند به ظاهر خود را مخالف طالبان جلوه
مي دهند اما در حقيقت در كنار طالبان هستند و نيروهاي دولتي در بسياري از
موارد كار جمع آوري اطلاعات را براي حمله به شيعيان در اختيار طالبان قرار
مي دهند.
به هر حال از زمان روي كار آمدن مشرف در اكتبر سال 1999 به بعد برخي
توطئههاي ضد شيعي در پاراچنار و تحميل جنگ هايي به شيعيان اوركزئي و هنگو
و در تنگنا قرار دادن شيعيان سراسر كشور و رواج حملات انتحاري به مساجد و
حسينيه ها و مراسم ديني و مذهبي شيعيان كاملاً ملموس بوده و از سال 2002
به بعد (بازهم با نظر موافق مشرف) طالبان در پاكستان شكل گرفتند و در سايه
گروه افراطي و تندرو جمعيت علماي اسلام و ساير احزاب مربوطه، ايالت سرحد و
مناطق قبائلي به پايگاه اصلي آنها تبديل شدند و در اين مدت تمامي باندهاي
جنايتكاران بالفطره و مجرمان تحت تعقيب و گروهكهاي منحله با نظر موافق
سازمان هاي امنيتي و اطلاعاتي و ارتش در زير چتر "طالبان محلي " گرد
آمدند.
* شعار عليه مقدسات شيعه در روز ميلاد پيامبر اكرم(ص) و سكوت دولت // آغاز درگيري خونين ديگر
در اواخر سال 2006 سران قبايل پاراچنار در جلسهاي با حضور نماينده
ناتو، افغانستان و پاكستان اعلام كرده بودند كه به هيچ وجه اجازه عبور
كاروانهاي طالبان به سمت افغانستان را نخواهند داد در اوايل سال 2007
پاراچنار، عبور كاروان هاي طالبان از پاكستان به سمت افغانستان آغاز شد.
آنها از منطقه "چپري " (ورودي كرم ايجنسي) تا حومه شهر پاراچنار را طي مي
كردند و وارد افغانستان مي شدند.
دولت نيز در قبال عبور طالبان از اين منطقه هيچ مسئوليتي را قبول
نميكرد و مقامات محلي اعلام ميكردند كه "ما هيچ كاري نميتوانيم بكنيم
زيرا اين افراد از اسلام آباد حمايت مي شوند " و اين همان زماني بود كه
شيعيان متوجه عمق فاجعه شدند و خود را براي رويارويي با حوادث بعدي آماده
كردند.
سه ماه بعد از اظهارات فرماندار پيشين مبني بر تغيير نقشه پاراچنار
و يك ماه بعد از اظهارات حكمران ايالت سرحد مبني بر مواجهه پاراچنار با
طوفان ها و سيل هاي سهمگين تر و ويرانگرتر، در آوريل سال 2007، مناطق
مختلف پاراچنار نا امن شد و از آوريل سال 2007 (ارديبهشت ماه 86)
درگيريها آغاز شد.
تروريستهاي تندرودر اين منطقه با شيطنت دولت، در راهپيمايي 12 ربيع
الاول (روز ميلاد حضرت محمد پيامبر اكرم (ص) عليه مقدسات شيعه از جمله
شهادت امام حسين و عاشورا و در حمايت از يزيد و يزيديت شعار دادند و حضرت
اميرالمؤمنين علي علي عليه السلام و معاويه را برادر خواندند. " مرده باد
شهادت حسين، زنده باد يزيديت " از جمله شعارهاي آنها بود.
شيعيان در واكنش به اين اقدام با مراجعه به نماينده سياسي دولت
(فرماندار منطقه) خواستار دستگيري عاملين اين ماجرا شدند اما آنها دستگير
نشدند و حتي انجمن حسيني پاراچنار با اعتراض از دولت خواست تا 17 ربيع
الاول موضع خود را اعلام كند و به شيعيان جواب دهد كه واكنش مقامات دولتي
در اين خصوص منفي بود و هيچ برخوردي با مسببين صورت نگرفت.
در روز 17 ربيع الاول آوريل 2007 همه شيعيان و برخي علماء اهل تسنن
از مناطق مختلف در حسينيه مركزي شهر پاراچنار اجتماع كرده بودند. 17 ربيع
الاول از سوي شيعيان به عنوان روز ميلاد رسول الله (ص) و امام صادق (ع) و
آخرين روز هفته وحدت، برگزار مي شد و آنها يك مفتي سني را نيز از كراچي
براي سخنراني در اين مراسم باشكوه دعوت كرده بودند اما در حالي كه مراسم
ادامه داشت عدهاي از شيعيان از زعماء خود خواستند كه موضع دولت را در
قبال شعارهاي افراطيون عليه مقدسات شيعه، به اطلاع عموم برسانند زيرا 17
ربيع الاول آخرين روز ضرب الاجلي بود كه شيعيان به دولت داده بودند.
اما آنها پاسخي براي جوانان خود نداشتند بنا بر اين با دست خالي از
حسينيه بيرون رفتند و خواستند كه در مقابل مسجد افراطيها شعار بدهند اما
نيروهاي وزيرستاني ارتش كه در مسجد مستقر بودند، به سوي آنها تيراندازي
كردند و وهابيهاي تروريست نيز كه از قبل براي جنگ آماده بودند، حمله را
به شكل آتش سلاح هاي سبك و نيمه سنگين به حسينيه، مسجد، حوزه علميه و
مناطق مسكوني شيعيان آغاز كردند و تعدادي از شيعيان نيز به آنها پاسخ
دادند و درگيري هايي (كه هنوز نيز بصورت پراگنده ادامه دارد) آغاز شد.
شخصي بنام "عيد نظر " كه سركرده اين جريان بود، در همان درگيري هاي
اوليه به شدت مجروح شد اما ارتش پاكستان فورا او را با يك بالگرد به
راولپندي انتقال دادند و او احتمالاً در بيمارستان ارتش تحت درمان قرار
گرفت.
بهرحال اين درگيري به مدت يك هفته ادامه يافت؛ شيعيان در اين ماجرا
نيز با هوشياري عمل ميكردند چون به توطئه آنها آگاه بودند، بعد از اين
درگيري تمامي راه هاي منتهي به شهرهاي پاكستاني تا مدت يك ماه بسته بوده و
منطقه در محاصره قرار داست. پس از آن نيز راههاي منتهي به شهر مسدود بود و
حملاتي به افراد بي دفاع صورت مي گرفت. در اين درگيري ها 63 تن از شيعيان
شهيد شدند و اولين بار 11 تن از شيعيان توسط تروريستها سر بريده شدند.
بعد از برقراري آتش بس در منطقه شيطنت هاي زيادي براي آغاز مجدد جنگ از سوي تروريستهاي مرموز صورت گرفت كه به شرح ذيل ميباشد:
- گروهك منحله تروريستي سپاه صحابه ايالت سرحد (كه بر اساس قانون حق
تجمع و گردهمايي نداشت) بعد از اجلاس سالانه خود در پيشاور، اعلام كرد كه
در جنگ بعدي از همه نيروهايي جهادي كشمير و افغانستان (كه تجربه جنگ با
ارتش هاي قوي دنيا را دارند) عليه پاراچناري ها استفاده خواهد شد و به
شيعيان پاراچنار درسي فراموش ناشدني داده خواهد شد!.
- يكي از عناصر تروريستي وابسته به دولت "سرگرد مست گل " (كه در سال
هاي قبل در كشمير موجبات نكبت و بدبختي را براي مسلمانان آنجا فراهم كرده
بود و يكي از مكان هاي مقدس كشمير به نام "چرار شريف " را به آتش كشيده و
در نزد افراطيهاي پاكستاني به عنوان "فاتح چرار شريف " شهرت يافته بود)
نيز به پيشاور آمده و طي يك كنفرانس مطبوعاتي با اشاره به آنچه وي
"كارنامه جهادي مي خواند "، از وارد شدن به اصطلاح مجاهدين كشميري در جنگ
بعدي عليه شيعيان پاراچنار خبر داد و نسبت به عواقب رفتار شيعيان كه
جانانه از دين و خانه و ناموس خود دفاع كرده بودند، هشدار داد.
اين اقدامات و اظهارات تروريستها نشان مي داد كه جنگ پايان نيافته و
پاراچنار هنوز بايد منتظر تغيير نقشه منطقه خود باشد! بدنبال اين مسائل
اتفاقاتي تا جنگ نوامبر رخ داد كه خلاصه آن بدين شرح ميباشد:
- در اين مدت تروريستها سه نفر از شيعيان پاراچنار را كه در اداره
پليس هنگو خدمت مي كردند، با خودرو زير گرفته و به شهادت رساندند.
- اتفاق ديگر حمله انتحاري به شيعيان پاراچنار بود كه در روز چهارم
آگوست 2004 در بازاري به نام "عيدگاه ماركت " صورت گرفت كه 12 نفر در آن
شهيد و دهها نفر ديگر مجروح شدند. بعداً مشخص شد كه اين حمله با نظر
موافق معاون فرماندار پاراچنار صورت گرفته بود؛ عامل اين حمله نيز شناسايي
شد اما دولت اقدامي در راستاي ايجاد آرامش به عمل نياورد و كسي دستگير
نشد.
- يك عضو پاراچناري پرسنل شبه نظاميان وابسته به ارتش در وزيرستان
جنوبي با فجيع ترين وضع ممكن و با دستان بسته توسط عدهاي سربريده شد در
حالي كه افراد مسلح در اطراف محل شهادت وي شعارهاي الله اكبر سر مي دادند.
"سي دي " اين اقدام وحشيانه به سراسر مناطق شيعه نشين فرستاده شد.
- تروريستهاي گرگ صفت يك عضو پاراچناري پرسنل پليس هنگو به نام "سيد
امجد حسين " را از كنار پاسگاه پليس در شهر دوآبه ربوده و سر بريدند،
"لائق حسين " و "امجد حسين " كساني بودند كه با عنوان جهاد توسط
تروريستهاي مدعي جهاد به شهادت رسيدند.
* جنگ تمام عيار 16 نوامبر 2007 و شهادت 75 تن از شيعيان
سيد امجد حسين در اواسط ماه نوامبر به شهادت رسيد و در روز 15 نوامبر
تعدادي از وهابيها بر سر مسائل ناموسي با يك ديگر درگير شدند كه در نتيجه
آن سه نفر از آنها مجروح شد و اين درگيري را به شيعيان نسبت دادند؛ بنا
براين در روز 16 نوامبر تمامي مغازه ها و فروشگاه هاي اهل تسنن در شهر
تعطيل بود. شيعيان اين مسئله را به مقامات محلي يادآور شدند و از آغاز
جنگي ديگر اظهار نگراني كردند ولي دولتمردان توجهي نكردند و نزديكي هاي
ظهر آن روز حملات وسيعي عليه مناطق مسكوني و حسينيه ها و مساجد شيعه آغاز
شد.
قابل توجه است كه همانگونه كه در جنگ اول بيش از 500 نفر از اعضاي
القاعده در شهر پاراچنار مستقر شده بودند كه تقريبا همه آنها در آن جنگ به
هلاكت رسيدند، در اين جنگ نيز تعداد بيشتري از اعضاي القاعده و به اصطلاح
جهاديهاي كشميري و پاكستاني با پوشش هاي گوناگون به اين شهر آمده بودند و
در مسجد و چند باب هتل و منازل تروريست ها مستقر شده بودند كه آنها نيز در
اين شهر به هلاكت رسيدند و سرانشان به وسيله بالگردهاي ارتش به اسلام آباد
انتقال يافتند و بقيه در منطقه نظامي در گورهاي دسته جمعي به خاك سپرده
شدند.
به هر حال جنگ در تاريخ 16 نوامبر مجدداً با شدت تمام آغاز شد و به
كل منطقه قبايلي پاراچنار سرايت كرد. اين درگيري همه جانبه بيش از 50 روز
ادامه يافت دست كم 75 تن از شيعيان در اين مدت شهيد و صدها نفر نيز زخمي
شدند. در اين مدت جنگ در منطقه پيوار نيز آغاز شد. در همين زمان محاصره
پاراچنار نيز تشديد شد و رفت و آمد به ساير شهرها غيرممكن گرديد.
در اين مدت تحولات مهمي نيز در سراسر پاكستان روي داد.
بي نظير بوتو نيز در 27 دسامبر در يك حمله مشكوك تروريستي جان باخت و
انتخاباتي كه قرار بود در ژانويه برگزار شود به 18 فوريه موكول شد.
در اين روزها مبارزات انتخاباتي احزاب سياسي مانند ساير مناطق
پاكستان در پاراچنار نيز آغاز شد در حالي كه انتظار نمي رفت مردم پاراچنار
با وجود پشت سر نهادن جنگ و محاصره همه جانبه و مشكلات اقتصادي موجود، به
مسئله انتخابات توجه كنند اما برخلاف ديگر مناطق قبائلي در اين منطقه
مبارزات انتخاباتي به نحو مطلوبي ادامه يافت.
* حمله انتحاري فوريه 2007 و تشديد محاصره // پناه آوردن خانوادههاي اهل تسنن به شيعيان
دشمن با استفاده از مبارزات انتخاباتي و غفلت مردم از تدابير امنيتي
لازم، يك خودروي حامل مواد منفجره را در يك تجمع انتخاباتي در همان محل
قبلي يعني "عيدگاه ماركت "، منفجر كردند كه در اين انفجار بيش از 60 نفر
از شيعيان شهيد و صدها نفر مجروح شدند.
بعد از اين حمله درگيريهاي ديگري در پاراچنار روي داد و البته
خشونت طلبان و تروريست ها بعد از اين درگيري ها در شهر پاراچنار كاملاً
شكست خوردند و باقيماندهها با كمك ارتش از اين منطقه خارج شدند.
نكته قابل ذكر اين است كه خانواده و زنان و كودكان اهل تسنن بعد از
اين حوادث تا مدتي در پناه شيعيان بودند و شيعيان بعد از آن، آنها را به
نيروهاي دولتي تحويل دادند و شاهدان عيني گفتند كه نيروهاي دولتي به گونه
اي با اين خانواده ها رفتار كرده بودند كه آنها فرياد بر مي آوردند و مي
گفتند "ما را به شيعيان برگردانيد كه آنها برادران ما هستند و ما را مانند
اعضاي خانواده هايشان حفظ مي كنند! ".
بعد از اين درگيري ها طالبان با همكاري مخفيانه دولتمردان از ورود
مواد غذايي، مواد دارويي و بهداشتي و ابزارآلات پزشكي و سوخت جلوگيري
كردند.
در اين ايام بود كه تروريستها در ورودي شهرستان كرم ايجنسي و در
روستاي چپري سه دستگاه نفتكش درحال سوخت رساني به شيعيان را (در حالي كه
اسكورت نيروهاي دولتي را نيز به همراه داشتند) توقيف نموده و خدمه و
سربازان دولتي را (كه شيعه بودند و دستور درگيري با تروريستها را نداشتند)
ربودند.
اجساد قطعه قطعه شده شش نفر از آنها در تاريخ 16 فوريه 2008 به
شيعيان تحويل داده شد و شش نفر ديگر نيز درحالي به شيعيان بازگردانده شدند
كه به شدت مجروح بودند و از سوي ديگر شيعيان هشت نفر از اسيران طالبان را
صحيح و سالم به ميانجيگران تحويل دادند.
اين حادثه زماني روي داد كه ميانجي گران (مأمور دولت در ظاهر) مي
خواستند براي ايجاد صلح در بين طرفين به تبادل اسراء بپردازد اما شيعيان
در قبال اسيران زنده اجساد عزيزانشان را دريافت كردند كه اين امر باعث
نارضايتي و خشم شيعيان شد.
در اواسط ژوئن 2008 چند تن از تروريستها در منطقه "شلوزان " چهار
نفر از جوانان شيعه را در مراسم عروسي هدف آتش قرار داده و به شهادت
رساندند و روز بعد از آن تروريست هاي زنداني در شهر صده با تباني مقامات
دولتي، دروازه مركزي زندان را شكستند و در مسير كاروان سوخت و مواد غذايي
كه از پيشاور عازم پاراچنار بود، كمين كردند.
اين كاروان شامل 23 دستگاه كاميون و نفتكش متعلق به شيعيان بود و
تعداد زيادي از نيروهاي دولتي نيز با آنها در حال حركت بودند اما همين كه
كاروان به روستايي به نام "پير قيوم " رسيد، از سوي تروريست ها مورد حمله
قرار گرفت. 9 دستگاه از كاميون هاي مذكور بدون توجه به دستور توقف
تروريستها خود را به مناطق شيعه نشين رساندند و 13 دستگاه كاميون به دام
افتادند. نيروهاي دولتي اما در آنجا مورد استقبال تروريست ها قرار گرفتند
و طبق برنامه تعيين شده محل را ترك كردند. جمعا 20 نفر از شيعيان در اين
كاميون ها بودند. تروريستها بعد از غارت كاميون ها، آنها را به آتش كشيدند
و شش نفر از سرنشينان اين كاميون ها نيز زنده زنده در كاميون ها سوختند.
هشت نفر از شيعيان به محل نامعلومي انتقال داده شدند كه اجساد قطعه قطعه
شده آنها چند روز بعد به شيعيان تحويل داده شد و بقيه افراد با ترفندهاي
مختلف از محل فرار كردند. اگرچه گزارشهاي اوليه حاكي از آن بود كه 20 نفر
از شيعيان در آتش كينه وهابيها سوخته اند.
همانگونه كه اشاره شد نيروهاي دولتي هيچگونه واكنشي در برابر
تروريست ها از خود نشان ندادند و كاملاً آشكار بود كه اين برنامه از قبل
با همدستي مقامات دولتي و نظامي طراحي شده بود.
*تشديد محاصره و گروگان گيري از شيعيان
محاصره منطقه كار را به جايي رسانده بود كه زندگي عادي مردم با مشكلات
فراواني مواجه بود؛ پاراچنار در محاصره كامل قرار داشت و مواد غذايي كه
گهگاهي از افغانستان وارد پاراچنار مي شد با قيمتهاي بسيارگران در اختيار
شيعيان قرار مي گرفت مثلاً يك كيسه آرد كه 2000 روپيه قيمت داشت، با مبلغ
8000 هزار روپيه در اختيار شيعيان قرار مي گرفت، روغن، برنج و مواد دارويي
اصلاً يافت نمي شد و عدهاي از مردم از نبود مواد دارويي جان خود را از
دست دادند، عده بسيار زيادي از كارگران كاملاً بيكار شدند و وضعيت بسيار
وخيمي بر اين منطقه حاكم بود كه اين وضعيت همچنان ادامه دارد.
محاصره و درگيري از آوريل 2007 (ارديبهشت 86) شروع شد و تا ماه
دسامبر 2008 (آذر ماه 87) ادامه داشت و اين محاصره كه دسامبر تا فوريه
شكسته شده بود و رفت و آمد شيعيان به ساير شهر در جريان بود و با وجود
حملات تروريستي متعدد به شيعيان پاراچنار در بين راه پاراچنار به پيشاور و
حمله انتحاري به حسينيه پاراچناري ها در پيشاور، و ربوده شدن افراد زيادي
از پاراچناري با هدف دريافت غرامت، مردم به رفت و آمد خود ادامه مي دادند
اما تروريست ها در تاريخ 22 فوريه سالجاري 2 نفر را قبل از ورود به منطقه
كرم ايجنسي شهيد كرده و 3 نفر را ربودند و روز بعد نيز آنها يك ميني بوس
حامل 12 مسافر شيعه را ربودند و يك نفر از آنها را - كه خود را از ميني
بوس بيرون پرت كرده بود - به شهادت رساندند و از آن روز به بعد محاصره
منطقه از سر گرفته شده و مسافرين شيعه با عبور از استان هاي مختلف
افغانستان خود را به پيشاور مي رسانند.
از آن زمان تاكنون شيعيان زيادي گروگان گرفته شده اند، فشارهاي
زيادي عليه مردم وارد مي شود، باج گيري از آنها هنوز ادامه دارد، نيروهاي
طالبان در اين منطقه به طور كامل خودكامگي مي كنند و دولت پاكستان نه فقط
اقدامي جدي عليه آنها به عمل نمي آورد بلكه به شيعيان پاراچنار اعلام كرده
است كه "از رو در رويي با طالبان ناتوان است و البته اگر شيعيان بخواهند
دولت آماده است تسليحات مورد نياز را در اختيارشان قرار دهد! ".
* بطور خلاصه حوادث منطقه پاراچنار از سال 2007 تاكنون بدين شرح است.
1 - نوامبر 2007 - طي درگيريهاي 50 روزه 75 نفر از شيعيان شهيد و صدها نفر زخمي شدند.
2- فوريه 2008 - تحويل قطعات اجساد رانندگان شيعه و 6 نفر مجروح به شيعيان، كه مدتي قبل از منطقه چپري ربوده شده بودند.
3 - فوريه 2008 - عمليات انتحاري در شهر پاراچنار كه 60 شهيد و بيش از صدها زخمي برجاي گذاشت.
4 - ژوئن 2008 - توقف 13 كاميون حامل مواد غذايي و آذوقه كه طي اين
حادثه شش نفر زنده زنده سوزانده شدند و هشت نفر ديگر هم دست و پايشان
بوسيله اره برقي قطع شد و به شهادت رسيدند. اجساد اين افراد در گوني به
شيعيان تحويل داده شد.
5 - درگيري هفت ماهه در منطقه "پيوار " كه صدها شهيد برجاي گذاشت و
"سيد علي حسيني " فرزند شهيد "عارف حسيني " رهبر شيعيان پاكستان نيز يك
پاي خود را از دست داد.
اين درگيريها هنوز هم بصورت پنهان و محدود ادامه دارد و طالبان
هنوز در بسياري از مناطق منتهي به پاراچنار شيعيان را دستگير مي كنند و
آنها را به گروگان مي گيرند، باج خواهي ميكنند و فشارهاي زيادي را به
شيعيان وارد مي كنند.
* 614 شهيد و بيش از 3000 زخمي از آوريل 2007 تاكنون
به هر حال از آوريل 2007 تاكنون بيش از 614 نفر در پاراچنار در مدت
اين دو سال شهيد شدهاند و بيش از سه هزار نفر زخمي شدهاند و چندين نفر
هم اسير شدهاند.
در درگيري آخر در ماه رمضان گذشته در منطقه "باغ زئي " تعداد زيادي
از تروريستها فرار كردند و 32 پايگاه نظامي آنها هم به تصرف شيعيان درآمد
و شخصي بنام "ابوالليث الليبي " مرد شماره چهار القاعده در اين منطقه كشته
شد و دولت پاكستان وي را با بالگرد ارتش به وزيرستان منتقل كرد و آن منطقه
را نيز بمباران كرده و به آمريكايي ها اعلام كرد كه ابوالليث را وزيرستان
كشته است!.
ميتوانيم بگوييم درگيري در پاراچنار جنگ صهيونيست و مزدورانش عليه
شيعيان است و در اين راستا از هر دولتي كه در پاكستان در رأس قرار بگيرد،
استفاده ميكنند.
* فقر و بيكاري و فروش منازل شخصي عامل بالقوه كوچ شيعيان از پاراچنار // ربودن شيعيان و باج خواهي از آنها
در اين مدت در پاراچنار مردمي كه اهل جنگ بودند، به مقابله پرداختند،
آنهايي كه فقير و مستضعف هستند، بيكار ماندهاند و بسياري از آنها به
شهرهاي پيشاور، لاهور، كويته و پنجاب و بسياري از كارگران به جمهوري
اسلامي ايران مهاجرت كردهاند تا بتوانند حداقل روزگار عادي خانواده هاي
خودشان را اداره كنند.
تروريست ها هنگامي كه فردي را مي ربايند، پول هنگفتي را به عنوان
غرامت در برابر آزادي او مطالبه مي كنند و بسياري از خانواده ها مجبور مي
شوند منزل و زمين خود را بفروشند و پس از اين اقدام هم هيچ راهي براي
زندگي در اين منطقه ندارند و اين احتمال وجود دارد كه از مجبور به مهاجرت
ميشوند.
آدمربايي در واقع براي در تنگنا قرار دادن شيعيان است زيرا آنها
اولاً ديگر احساس امنيت نمي كنند و ثانياً با پرداخت غرامت اقتصادشان تباه
مي شود و از سوي ديگر تروريستها با پول دريافتي از شيعيان به خريد تسليحات
مي پردازند و خود را براي حملات بعدي عليه اين منطقه آماده مي كنند.
از طرف ديگر ارتش پاكستان هم كه آمريكا به نوعي در آن نفوذ دارد، به نوعي از اين تروريستها حمايت كرده و ميكند.
دولتهاي پاكستان هم همگي با اين عوامل همراه و همدست بودهاند. به
طور مثال در دوره ضياءالحق ارتش پاكستان جلسهاي به رياست سرتيپ "امتياز "
برگزار شد كه در آنجا مطرح شد كه دو گروه "شيعه " و "سندي " دشمن پاكستان
هستند و ما بايد با آنها مبارزه كنيم، دولت اعلام كرد كه شيعيان و مردم
استقلال طلب ايالت سند دشمن امنيت پاكستان هستند و بايد آنها را از بين
ببريم و اين درگيريهاي امروز هم در ادامه همان سياستها است.
در پايان ميتوان گفت كه وحدت اسلامي يكي از شعارهاي اصلي انقلاب
اسلامي بوده و استراتژي اين نظام اسلامي و شيعيان جهان تعيين گرديد و از
آن زمان به بعد در شبه قاره به ويژه پاكستان هم اين موضوع از سوي شيعيان
پيگيري شد و هنگامي كه استكبار احساس كرد اين حركت منافعش را تهديد
ميكند، ايجاد موانع را آغاز كرد و گروههاي تروريستي يكي پس از ديگري
تاسيس شدند و سياست ايجاد تنش و فتنه انگيزي ميان شيعه و سني را دنبال
كردند و با نام اسلام و حتي جهاد عليه شيعيان وارد عمل شدند و خود را اهل
تسنن معرفي ميكنند.
اما با اين حال شيعيان پاكستان با هوشياري كامل و آگاهي از توطئه
دشمنانشان در بسياري از مناطق نه تنها با اهل تسنن درگير نميشوند بلكه در
شاديها و غم در كنار يكديگرند و با حفظ وحدت اسلامي ميان خود توطئه
دشمنان را به خوبي خنثي كردهاند.
و اما كلام آخر
به طور كلي اهداف طالبان، وهابيها و حاميان آنها آمريكا، برخي
دولتهاي ضد شيعه منطقه از فشار بر شيعيان و كشتار آنها در منطقه
استراتژيك پاراچنار به شرح ذيل است:
1- تضعيف شيعه و متوقف كردن روند پيشرفت اين منطقه شيعه نشين و سرسبز
و زيبا، كه هم از لحاظ طبيعي زيباترين و آبادترين است و هم از نظر سطح
سواد و حضور در عرصه هاي گوناگون كشور در بين مناطق قبائلي بي نظير است.
2- ايجاد اختلاف در بين شيعيان پاراچنار و قبائل ديگر. در نتيجه اين
اقدامات كه هم اينك عبور شيعيان از مناطق قبائلي غير شيعه غير ممكن است و
در صورتي كه بخواهند از اين مناطق عبور كنند و شناسائي شوند احتمال زنده
ماندنشان به شدت ضعيف خواهد بود.
3- تخليه شيعيان از منطقه پاراچنار و كوچاندن آنها به ديگر مناطق
پاكستان؛ در واقع هدف اصلي پنهاني اين موضوع تشكيل كشور پشتوستان و تجزيه
كشورهاي افغانستان، ايران و پاكستان است كه گام اول اين طرح تخليه شيعيان
از منطقه پاراچنار است؛ زيرا طرح تاسيس كشوري به نام پختونستان يا
پشتونستان با هدف ايجاد يك پايگاه قابل اعتماد آمريكا در منطقه پيگيري مي
شود و براي شيعيان جايي در اين پايگاه آمريكايي وجود ندارد.
3- ايجاد پايگاه آمريكا در منطقه استراتژيك همجوار پاراچنار؛ و يا خود
پاراچنار. براي اين امر هم مجاورت شيعيان براي آنها مفيد نيست و به اعتقاد
آنها شيعيان نوعي تهديد بالقوه محسوب ميشوند و بايد كوچ كنند.
4- تسويه حساب آمريكا باالقاعده به قيمت جان و مال و امنيت شيعيان؛
آنها معتقدند كه طالبان بايد به شيعيان حمله كنند و در واكنش به آنها
شيعيان هم به مقابله با آنها بپردازند و خود آمريكا نيز از اين مساله سود
كند، چرا كه در ظاهر اين دولت براي نابودي طالبان در افغانستان حضور دارد.
5- در واقع القاعده و طالبان مثل دو لبه قيچي قصد دارند شيعيان را
قيچي كنند؛ از يك طرف طالبان والقاعده در رفتارهاي خود نشان دادهاند هر
زماني كه بخواهند ميتوانند با آمريكا كنار بيايند و از طرف ديگر آمريكا
هم در طول 8 سال مبارزه با آنها، نه تنها القاعده و طالبان را ريشهكن
نكرده بلكه به گسترش و رشد آنها نيز كمك كرده است، حتي در طول حضور خود در
عراق و افغانستان هيچ ضربه محكمي بر پيكر آنها وارد نكرده و مانند يك
مترسك از آنها استفاده ميكنند، حتي اخيراً هم در افغانستان بحث مذاكره با
طالبان را به رسميت شناختهاند.
6- آمريكا با اين كار محاصره ايران را تقويت ميكند و ارتباط ايران را
با همسايگانش قطع و گامهاي موثري براي تحكيم قدرت خود در منطقه برمي
دارد.
به عبارت ديگر آمريكا با حضور در افغانستان و پاكستان نفوذ خود را
در اطراف چين هم مستحكمتر كرده ضمن اينكه از تمامي مخالفين جمهوري اسلامي
ايران در اين كشورها حمايت ميكند و نيروهاي شورشي و گروههاي تروريستي
مانند " جندالله، سپاه صحابه و طالبان " را نيز تقويت ميكند و يك گام به
سناريوي "حضور در ميان رقابتهاي برتر منطقه " نزديكتر شده است.
7- ذخاير عظيم هستهاي و انبارهاي اتمي پاكستان در ايالت سرحد بنا
شده است و مواد خام اورانيوم غني شده در اين منطقه به وفور يافت ميشود
بنابراين آمريكا با حضور در اين منطقه در واقع سناريوي "كنترل پاكستان
اتمي " را عملي خواهد كرد كه هم براي ايران و هم براي چين كه نزديك اين
منطقه است، تهديد محسوب ميشود.
8- آمريكا با حضور در افغانستان و تحريك طالبان براي كوچاندن شيعيان
از مناطق قبايلي پاراچنار و ايالت سرحد در واقع خنجري بر پشت مردم منطقه
كاشته است. اگر آمريكا در افغانستان و ايالت سرحد در شمال غرب پاكستان
مسلط شود، ميتواند شكافي را در بين پنج كشور هستهاي ايجاد كند.
در واقع ميان روسيه، چين، پاكستان ، هند و ايران پايگاهي ايجاد كرده كه به راحتي ميتواند براي اين پنج قدرت تهديدي بالقوه باشد.
-----
* فرمانداران مناطق قبائلي هفت گانه يعني باجور، مهمند، خيبر،
اوركزئي، كرم، وزيرستان شمالي و وزيرستان جنوبي و برخي مناطق غير قبائلي
در سرحد و بلوچستان نماينده سياسي (Political Agent) خوانده مي شوند.