نگاه مغرضانه غرب به قتل دو زن مسلمان

شكي نيست كه نگاه غربي‌ها به دو حادثه مرگ ندا آقا سلطان و شهادت مروه الشربيني محدود به منافع آنهاست چرا كه جنجال آفريني در مرگ آقا سلطان و عدم پرداختن به كشتار بي رحمانه الشربینی، سرپوشي بر رسوايي دموكراسي غربي است بنابراين كمپاني‌هاي رسانه‌اي غرب از زوایای گوناگون قتل ندا آقا سلطاني دختر ايراني را بزرگ مي‌كنند.

چند روزي است كه از شهادت "مروه الشربینی" زن محجبه مصري در دادگاهی در شرق آلمان نمي‌گذرد. جریان دادگاه و نحوه به شهادت رسیدن این محقق مصري از طریق برخی رسانه ها انعکاس یافت و در صدر اخبار جهان قر ار گرفت.

در اين نوشته برآنيم كه نگاه غرب به مرگ دو زن مسلمان و فرار از وواقعيت نژاد پرستي آنها را از ديدگاه‌هاي مختلف بررسي كنيم.

 

ديدگاه اول:

 مروه الشربيني در كشوري به شهادت رسيد كه بیشترین ادعای دموکراسی، توجه به حقوق زنان و امنیت سیاسی و اجتماعی را دارد و مقامات آن كشور همواره شعار رعايت حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی  را سر مي‌دهند. نكته مهم اين است كه وقوع چنين حادثه‌اي هولناك در محلي بنام دادگاه كه بايد محل دفاع از افراد و ضامن امنيت آنها باشد، نشان مي‌دهد كه مباحث آزادي و امنيت اجتماعي غرب شعاري بيش نيست و بخاطر حجاب نمي‌توان افراد را به قتل رساند

البته وقوع چنین جنایتی خیلی دور از ذهن نبود. چرا که بستر اجتماعی و سیاسی آن وجود داشته و  در گذشته هم، زنان مسلمان غیر از اینکه از آزادی عمل در انتخاب پوشش بر خوردار نبودند، در بسیاری از آزادی های سیاسی و اجتماعی از محدودیت های شدیدی رنج مي بردند. بنابراين بر خورد علیه مسلمانان یک امر سازمان دهی شده و طبیعی به نظر می رسد و الشرويني قرباني قربانی اين برنامه غربي‌ها بود. رعایت حقوق زن در غرب در پايين‌ترين سطح قرار دارد و زنان در آن جوامع قشر آسیب پذیری هستند که همواره در معرض نقض حقوق خود قرار می گیرند، از قتل و کشتار این قشر گرفته تا حضور در شرکت های تولیدی و تحمل سنگین ترین کار ها با بیشترین ساعات کار و یا گرفتاری در دام های حلقات مافیایی خانه های فساد و کشاندن آن ها در حوزه شغل روسپی گری و نشستن پشت ویترین های کاباره ها جهت عرضه وتن فروشی و ده ها وصد ها نمونه دیگر از این دست، شواهد واضحی از عدم تامین حقوق زنان این جوامع است.

 

ديدگاه دوم:

سکوت رسانه های غربی در مورد این حادثه ضد بشري نيز نمايانگر رفتار غرب است. اگرچه قتل و کشتار در کشورهای غربی مسئله تازه‌ای نيست اما مطمینا شهادت یک زن محجبه مسلمان آن هم پیش چشمان کودک خردسال و شوهرش ونیز نگهبانان، قاضی و دیگر شاهدان عینی از تکان دهنده ترین حادثه ای است که تاکنون در غرب اتفاق افتاده و در نوع خود نادر به نظر می رسد اما کمترین بازتاب از سوی رسانه های غربی داشته است. در حالی که مرگ مرموز ندا آقا سلطان، زني كه در حوادث اخير پس از انتخابات كشته شد، چنان تيتر يك رسانه‌هاي غربي شد كه گویی نصف زنان این عالم قربانی خشونت و کشتار شده اند.

مویه کردن شخصیت ها، جریان ها و نهادهای حکومتی غرب در جريان مرگ آقا سلطان و اشك تمساخ ريختن ارگان های به ظاهر حقوق بشری جاي سئوال است، رسانه های جمعی آنان نیز در دوهفته پیاپی روی این موضوع بطور فشرده تمركز كرده ولی شهادت نابهنگام و جاندادن هولناک واسفبار الشربینی با کمال بی توجهي مجامع مدعی حمایت از حقوق بشر وحقوق زنان مواجه مي‌شود. مي‌توان چنين گفت كه مرگ آقاسلطان در مقايسه با شهادت الشربینی تکان دهنده وناراحت کننده نبود. چرا که آقا سلطان با اقدام قبلی در تظاهراتی جان باخت كه گروه ها ودستجات مخالف دولت ایران، وارد عرصه بودند تا به هر ترتیب ممکن شهر را ناآرام ساخته و آمار قتل و کشتار و نا امني را بالا نشان دهند بنابراین آسیب رسیدن در چنین شرایطی برای هر فرد دیگری هم محتمل به نظر می رسد و آقاسلطان هم با فرض درست بودن ادعای مخالفان ایران مبنی براینکه این خانم در هنگام تظاهرات تیر خورده است، با درک پیامد کار خود، در صف معترضان حاضر شده بود، از این جهت، مرگ این خانم کاملا طبیعی بوده مانند ده ها و صد ها تن دیگر كه در اثر حوادث گوناگون، چه تظاهرات، یا جنگ، زلزله جان خود را از دست مي‌دهد. بنا براین به هیچ وجه نیازی نبود تا رسانه های غربی از مرگ ندا آقا سلطان دست آویز انحرافی درست نموده وبا معرفی نمودن آن به عنوان نماد مظلومیت و خشونت علیه اتباع ایران، تصویر این خانم را درسطح جهانی مخابره کرده و ساعت ها و روز ها پیرامون مرگ آن تحلیل و ارزیابی صورت بگیرد تا به هر نحو ممکن به اثبات این اتهام نایل شوند که گویا این خانم به وسیله سربازان نیروی انتظامی ایران به قتل رسیده است.

از طرف ديگر از ديد رسانه‌هاي غربي كشتن يك زن محجبه آنهم در مكان امنی مانند دادگاه فدرال کشور مدعی مهد دموکراسی و حقوق بشر و به خصوص حقوق زنان و شهروندی مثل آلمان کاملاً غیر منتظره به نظر مي رسد، در حالی که به این خانم توهین شده و می بایست به شکایتش رسیدگی می شد و مرد قاتل به عنوان متهم دستگیر ومحکوم می گردید، شاکی در پیش دیدگان قاضی و حاضران در دادگاه و در حوزه استحفاظی پلیس با 18 ضربه چاقو مظلومانه مورد خشونت یک نژاد پرست آلمانی قرار گرفته، جان خود را از دست می دهد وبدین وسیله لکه ننگ ابدی بر پیشانی نه تنها کشور آلمان که کل کشورهای غربی می گذارد. بنابراين نگاه غرب به این دوحادثه تنها منفعت طلبانه است چون تبلیغ از مرگ آقا سلطان و عدم پرداختن به شهادت الشربینی، تامین کننده منافع آنهاست، لذا از زوایای گوناگون حادثه تیر خوردن این خانم ایرانی را بزرگ می نمایند اما حادثه شهادت خانم الشربینی که نماد مظلومیت زن مسلمان است، نباید انعکاس مطلوب داده شود.

 

ديدگاه سوم:

در حالي كه اروپايي‌ها درباره آزادي و پذيرش ديگران سخن مي‌گويند و زماني كه اروپايي‌ها درباره خطر نژادپرستي و فرقه‌گرايي در كشورهاي جهان سوم حرف مي‌زنند، همچنين هنگامي كه درباره سخنراني‌هاي كينه‌جويانه و ضد يهوديت هشدار مي‌دهند، ما نژادپرستي، تبعيض و سخنراني‌هاي كينه‌ورزانه را كه وجهه قانوني نيز يافته‌اند را در فرانسه، ايتاليا، هلند، آلمان، اتريش، دانمارك و ديگر كشورهاي دموكراتيك مي‌شنويم.غيبت داستان مروه الشربيني از جريان عمومي رسانه‌هاي غربي و كوتاهي درباره آغاز بحث در مورد خطر فوري نژادپرستي ضد مسلمانان نشان از عمق مشكل داشته و آينده‌اي تاريك براي مسلمانان در اروپا را ترسيم مي‌كند، مسلماناني نظير نداآقا سلطان فقط هنگامي در داستان‌هاي خبري رسانه‌هاي غربي جلوه پيدا مي‌كنند كه به اين جريان خبري آنها كه اسلام يك خطر براي آزادي است كمكي كند، در حالي كه فرد مسلماني همچون مروه كه نژادپرستي مرگ ندا تحليل و تفسيرهاي گسترده‌اي را در رسانه‌ها به دنبال داشت حال آنكه كشته شدن مروه در رسانه‌هاي خبري بازتابي را نداشت و بسياري آن را يك داستان غم‌انگيز شخصي توصيف كردند.  غربي‌ها را نشان مي‌دهد و چالشي براي آنها به شمار مي‌آيد، از جاي داشتن در اخبار آنها باز مي‌ماند. به جرئت مي‌توان گفت كه شعار دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زن و غيره فقط ابزارهایی برای رسیدن به منافع غرب به شمار مي روند.

 

6 دیدگاه درباره آینده دره سوات

ناتوانی دولت پاکستان در تامین امنیت دره سوات و ارائه خدمات به اردوگاه‌ها و کمپ‌های اسکان آوارگان برخلاف وعده‌های مقامات ارشد این کشور، اندیشه بازگشت به سمت طالبان را در میان این آوارگان قوی‌تر کرده است.
بیش از 50 روز است که از حمله به دره سوات در شمال غرب و در ایالت سرحد پاکستان می‌گذرد و هنوز واقعیت‌ها حاکی از آن است که امنیت در این منطقه حاکم نیست و برخی از آوارگان که از دریافت کمک‌ها ناامید شده‌اند، شک دارند که دولت "زرداری" بتواند آرامش را به آن‌ها برگرداند.
از همین رو، برخی گزارش‌ها حاکی از این است که این آوارگان فکر بازگشت به اردوگاه طالبان را در سر می‌پرورانند اما در این زمینه هنوز تصمیم قطعی نگرفته‌اند.
ناتوانی دولت پاکستان در ارائه خدمات به اردوگاه‌ها و کمپ‌های اسکان آوارگان و برخورد محتاطانه مردم ایالت‌های پنجاب و سرحد با این قشر رانده شده از دره سوات، اندیشه بازگشت به سمت طالبان را در میان آوارگان قوی‌تر کرده و مطمئن هستند که در زمان طالبان اگر چه افراط گرایی آن‌ها را خسته کرده بود اما حداقل امنیت نسبی برقرار بود.
از همین رو، تحلیلگران شش دیدگاه را درباره آینده دره سوات  که به شرح ذیل است، عنوان کرده‌اند.
دسته اول معتقدند اگرچه دولت پاکستان بارها با شدت و حدت در این مناطق وارد عمل شده اما بدون شک هیچ نیروی نظامی و ارتشی نمی‌تواند آرامش را به آن مناطق بازگرداند.
دسته دوم، دیدگاه بیشتر تحلیلگران پاکستانی است که معتقدند مجموع شرایط سیاسی، امنیتی و اقتصادی فعلی در پاکستان برآیند مثبتی نداشته و خوشبینانه‌ترین ارزیابی‌ها نشان می‌دهد حداقل در کوتاه مدت اوضاع بهبود نخواهد یافت.
سومین دسته ، بر این نظرند که ثبات در پاکستان به نفع آمریکایی‌ها نیست و آن‌ها نوعی بی‌ثباتی قابل کنترل را بهترین وضعیت برای این کشور می‌دانند.
گروه چهارم از کارشناسان مسائل پاکستان بر این عقیده‌اند که این کشور مرکز فعالیت‌های جاسوسی و مخفیانه سازمان سیا در منطقه است و برای سرویس‌های امنیتی همچون سیا، یک کشور ناآرام و پر هرج و مرج بهتر از یک کشور باثبات است.
دیدگاه پنجم دیدگاهی است که می‌گوید: نکته اساسی این وضعیت این است که در نهایت، تحرکات طالبان به سود آمریکایی‌ها تمام می‌شود چرا که با افزایش تحرکات طالبان، ارتش و دولت پاکستان برای برخورد جدی با این جریان وارد عمل خواهد شد و یا آمریکا به طور مستقیم اقدام نظامی خواهد کرد. بدین ترتیب، بعید نیست که ارتش پاکستان برای حفظ تمامیت ارضی کشور یک بار دیگر دست به کودتا بزند.
آخرین دیدگاه این است که برخی تحلیلگران معتقدند تا زمانی که سیاست دولتمردان در پاکستان همسو با سیاست‌های آمریکا در منطقه باشد، هدف آسانتر برای افراط گرایان این است که در شرایط کنونی که دولت مانع از انجام عملیات علیه نیروهای خارجی در افغانستان می‌شود، با نیروهای نظامی دولتی مقابله کنند.
آنچه در حال حاضر در جریان است، گسیل دادن نیروهای ارتش پاکستان از منطقه قبایلی شمال غرب و دره سوات به ایالت وزیرستان جنوبی است. بهانه این انتقال نیرو نیز هدف قرار دادن «بیت‌الله محسود» رهبر طالبان در وزیرستان است.
نکته مهمتر اینکه جنگ تمام عیار در دره سوات از آن جهت که زمینه را برای حمله جنگنده‌های آمریکایی فراهم کرد، به نوعی خدمتی به آمریکا بود و در حال حاضر نیز هرچند آمریکا در اعزام نیرو به پاکستان هنوز تصمیم قطعی نگرفته اما حمله این کشور به وزیرستان جنوبی در واقع چند گام به جلو محسوب می‌شود که آمریکایی‌ها مدت‌ها به دنبال آن بودند