نقش اقوام و قبايل در انتخابات رياست جمهوري افغانستان

پشتون‌ها و تاجيك‌ها، كانديداهاي قدرتمندي براي انتخابات معرفي كرده‌اند، هزاره‌ها و ازبك‌ها، حكم سنگ ترازو را دارند كه حمايت آنها از هر يك از دو كانديداي برتر احتمالاً موجب برنده شدن وي خواهد شد. اگر چه افغانستان يك جامعه قبيله‌اي و متكي به ارزش‌هاي قبيله‌اي است و از لحاظ فرهنگي حتي به مرحله ملي گرايي هم نرسيده است، ولي با اين حال تحولات و رويدادهاي چند دهه اخير نشان داد كه چارچوب نظام قبيله در اين كشور در حال شكسته شدن است. يكي از نشانه‌هاي بارز اين وضعيت را در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي كانديداهاي رياست جمهوري در دو ماه اخير به وضوح مشاهده كرديم. در اين مدت ديده شد كه رقابت ها و قدرت طلبي‌هاي نامزدها بيش از آنكه جنبه قومي داشته باشد، انگيزه‌هاي منفعت طلبانه سياسي داشت، بطور مثال حدود نيمي از نامزدهاي رياست جمهوري متعلق به قوم پشتون و عمدتاً از اهالي جنوب افغانستانند كه بر سر كسب قدرت به رقابت با يكديگر برخاسته اند، در حالي‌كه در انتخابات پنج سال قبل اوضاع تا اين حد آشفته و نابسامان نبود و پشتون ها فقط يك كانديداي برجسته و مشخص داشتند و آن حامد كرزي بود. اكنون آنها ناگزيرند آراي خود را در ميان كانديداهاي متعددي كه همه از يك نژاد و پشتون تبارند، تقسيم نمايند و اين مسئله مي‌تواند باعث تشتت و پراكندگي آراي آنان گرديده و نفوذ و جايگاه ممتاز قوم پشتون را در ساختار قدرت سياسي تا حد قابل ملاحظه‌اي كاهش دهد. ثانياً اگر قوميت بيش از زد و بندهاي سياسي در انتخابات نقش مي‌داشت رهبران هزاره به جاي ايستادن دركنار كرزي، از يك كانديداي هزاره حمايت مي كردند. ازبك ها نيز همينطور. ثالثاً مي‌بينيم كه از دو كانديداي برتر اين انتخابات (حامد كرزي و دكتر عبدالله) افراد و شخصيت هايي از همه اقوام ساكن در افغانستان ( پشتون، هزاره، تاجيك، ازبك، عرب، تركمن، و .... ) حمايت مي‌كنند و اين بدان معناست كه چارچوب تنگ نظام هاي كهنه قومي در حال فرو ريختن است و رهبران و شخصيت‌هاي هر قوم و طايفه مي بينند كه حمايت از كانديداي پشتون به نفع آنهاست يا پشتيباني از يك كانديداي تاجيك. به همين لحاظ اين دو كانديدا رقابت هاي فشرده و نفس گيري را براي جلب آراي ساكنان 9 ولايت شمال و مناطق مركزي و هرات آغاز كرده اند. با توجه به اوضاع ناآرام و متشنج ولايات جنوب، جنوب غرب و شرق افغانستان، به نظر مي‌رسد تعداد بسيار كمي از واجدان شرايط رأي دهي در اين مناطق در پاي صندوق هاي رأي حاضر شوند. اين مسئله از يك سو و تعدد كانديداهاي پشتون از سوي ديگر، نقش اين قوم را در انتخابات فوق العاده كمرنگ خواهد ساخت و اين همان خطري است كه آقاي كرزي قبل آن را تشخيص داد و به اين نتيجه رسيده است كه از ولايات ناآرام پشتون نشين جنوب، كه زادگاه و قاعدتاً مركز اقتدار وي است، كمترين آرا را كسب خواهد كرد، به همين دليل توجه خود را به ولايات شمال، هزاره‌هاي هرات و كابل متمركز ساخته است. برخي از كارشناسان بر اين عقيده‌اند كه سرنوشت انتخابات افغانستان نه در جنوب، بلكه در شمال اين كشور تعيين مي شود زيرا در اين منطقه وسيع جغرافيايي، هم جمعيت زياد است و هم امنيت نسبي وجود دارد و علاوه بر اين ها در ولايات شمالي كشور، اكثريت قريب به اتفاق مردم با روند انتخابات موافق‌اند و قانون اساسي را مي پذيرند و حكومت بر آمده از انتخابات را مانند طالبان، نظام كفر آميز نمي دانند. بنابراين رأي اقوام ساكن در ولايات شمال افغانستان سرنوشت انتخابات را تعيين خواهد كرد و هر كانديدايي كه در اين منطقه نفوذ و هواداران بيشتري داشته باشد، برنده انتخابات خواهد بود. بر اساس برخي پيش بيني‌ها، اگر در انتخابات 29 مرداد، 10 مليون نفر شركت نمايند به احتمال زياد نيمي از اين تعداد از ساكنان 9 ولايت شمال كشور خواهند بود. شخص كرزي به عنوان يك پشتون اهل جنوب، نفوذ چنداني در شمال و مناطق مركزي هزاره‌ها ندارد، اما اهرم هاي قوي براي جلب آراي ساكنان اين مناطق در اختيار دارد. مارشال فهيم و ضرار احمد مقبل در ولايات پروان، كاپيسا، پنجشير، تخار، بدخشان و قندوز و همچنين حاجي محمد محقق و كريم خليلي در ولايات بلخ، باميان و دايكندي، مبارزات انتخاباتي او را به پيش مي بردند و در ولايات عمدتاً ازبك نشين جوزجان، فارياب و سرپل، كانال هاي تيم ارتباطي كرزي با ازبك ها از طريق حزب جنبش ملي جنرال دوستم برقرار شده است. در صورتيكه دوستم واقعاً در كنار كرزي بايستد، شكي نيست كه اكثر ازبك هاي شمال به او رأي خواهند داد. ولي با اين حال، شمال افغانستان از يكسو جايگاه سنتي دكتر عبدالله است و از سوي ديگر وي براي كسب آراي بيشتر در شمال، يك اهرم بسيار قوي در اختيار دارد و آن عطا محمد نور والي ولايت بلخ است كه به نوعي در بين اقوام غيرتاجيك و در ولايات همجوار بلخ نيز نفوذ قابل ملاحظه اي دارد. در طول دو ماه اخير عطا محمد نور با جرأت و اقتدار كامل مبارزات انتخاباتي دكتر عبدالله را در شمال كشور رهبري و سازماندهي كرده است. اگر از يك زاويه ديگر به اين قضيه نگاه كنيم، مي بينيم كه پشتون ها و تاجيك ها، كانديدا هاي قدرتمند و سرشناسي براي انتخابات معرفي كرده اند. در اين در ميان هزاره ها و ازبك ها، حكم سنگ ترازو را دارند، حمايت آنها از هر يك از دو كانديداي برتر، احتمالاً موجب برنده شدن وي خواهد شد. البته با گذشت زمان، اين احتمال كه انتخابات ممكن است به دور دوم كشيده شود، بيشتر مي شود.

پروژه امتياز گيري كردها از اسرائيل

كردها در عراق جايگاهي دارند كه همسوترين نقش با منافع غرب و آمريكا را دارند، با هويت كرد نقشي را براي غرب در عراق بازي مي‌كنند و در طرف مقابل هم غرب بخوبي از جايگاه آنها در اين كشور حمايت مي‌كنند، اين رابطه متقابلي است كه از سال 1991 به اين طرف بين آمريكا و غرب با كردها بوجود آمده است.

اينكه در شرايط كنوني بر خلاف ميل كردها به آنها فشارهايي وارد مي‌شود كه در كنار منافع كلان آمريكا در عراق حركت كنند مانند بحث كركوك، عقب‌انداختن انتخابات قانون اساسي نشان مي‌دهند كه به رغم همسويي آمريكا و كردها در عراق اما در پيمودن راه‌هاي تحقق اهداف، خيلي با همديگر همسو نيستند.

در واقع آمريكايي‌ها نمي‌خواهند شرايط عراق تغيير كند و بحث كركوك مطرح كنند و به كردها فشار مي‌آورند در حاليكه كردها خواهان حل فوري بحران كركوك و مشكلاتشان هستند، بنابراين در كل كاملاً در هم تنيده نيستند اما مواضعشان به هم نزديك است.

اينكه سفير فلسطين در بغداد اعلام كرده بود كه 13 هزار فلسطيني مي‌خواهند در شمال عراق در منطقه كردنشين مستقر شوند، قطعاً اين حركت‌ها در راستاي خوش‌خدمتي ظاهري به غرب و آمريكا و خواست اسرائيلي‌ها است كه همزمان با موضوع بازگشت فلسطيني‌ها از عراق به سرزمين‌هاي اشغالي و پس از آن همزمان با بحث بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين‌هاي خود مطرح شده است.

در حال حاضر بخاطر اينكه اين‌ آوارگان كه در بغداد مستقر هستند به سرزمين‌هاي خود برنگردند، "محمود عباس" رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين به كردستان عراق سفر كرد و با رئيس حكومت محلي منطقه كردستان به يك توافقات اوليه دست يافتند كه فلسطيني‌ها در مناطق كردنشين مستقر شوند كه اين امر حاوي نكاتي است:

1- اين امر مسكني بر طرح بازگشت فلسطيني‌هاي عراق به سرزمين خود است كه موقتي است. چرا كه اصولاً ملت كرد با ملت فلسطيني رابطه خيلي خوبي ندارند.

2- رهبران كرد (بارزاني و طالباني) به موضوع فلسطين نگاه مثبتي ندارند و به عنوان يك موضوع دست چندمي نگاه مي‌كنند. موضوع اسكان نيز به دليل ايجاد زمينه و پل‌هايي براي همكاري بيشتر بين كردها و اسرائيل است. بنابراين رويكرد ثانوي به موضوع دارند.

در مجموع بعيد است كه مقامات و ملت‌ كردستان عراق به اين سادگي اجازه دهند كه آوارگان فلسطيني در اين منطقه مستقر شوند اما آنچه كه اتفاق افتاده اين است كه كردها با آمريكايي‌ها و اسرائيلي‌ها به توافقاتي دست پيدا كرده‌اند كه از يك طرف كردها با مطرح كردن بحث اسكان آوارگان در مناطق شمال عراق از بازگشت آنها به سرزمين‌هاي اشغالي جلوگيري كنند و از طرف ديگر جاي بسي سئوال است كه چرا فلسطيني‌ها در نقاط سني‌نشين عراق مثل الرهادي، و موصل مستقر نيم شوند. با كمي تأمل در مي يابيم كه كردها در اين مسئله فقط به دنبال كسب امتياز از آمريكا و اسرائيل هستند كه با توجه به مشكلاتشان چندان موفق نخواهند شد.

بنابراين اينكه عرب فلسطين مستقر در بغداد از يك منطقه عربي به كردي منتقل شود در عين حالي كه خواستار بازگشت به سرزمين خود هستند، موفق نخواهد شد. از طرف ديگر عدم اسكان آنها در مناطقي مثل صلاح‌الدين، الرمادي، موصل و ديگر شهرهاي سني‌نشين چيزي جز امتيازگيري كردها از اسرائيل نيست كه با توجه به مسائل مطرح شده چندان موفق نخواهد شد.

قابوس در ايران؛ گام‌ بلند مسقط براي رابطه با تهران

سلطان "قابوس بن سعيد" پادشاه عمان براي اولين بار بعد از 35 سال امروز سه شنبه در سفري تاريخي وارد جمهوري اسلامي ايران مي‌شود و با مقام معظم رهبري و رئيس جمهور و ديگر مقامات ديدار و گفتگو مي‌كند.

اين سفر سه روزه نقطه عطفي در تاريخ مناسبات دو كشور و گامي بلند براي توسعه مناسبات ايران و عمان در ابعاد مختلف اقتصادي، سياسي و فرهنگي است.

نگاهي به روابط 2 كشور ايران و عمان نشان مي‌دهد علاوه بر روابط تاريخي و جغرافيايي ريشه‌دار، به گونه‌اي همگرايي‌هاي متعددي را شاهد بوده‌اند كه در برجسته ترين آنها پيش از انقلاب، سربازان ايراني به سلطان عمان در سركوب شورش كمك كردند و پس از انقلاب هم عمان تنها كشور خليج فارس بود كه روابط خوبي با ايران در طول 8 ‌سال جنگ تحميلي با عراق داشته است. اين همگرايي و آمادگي دائمي دو كشور براي توسعه همكاري‌هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي باعث شده تا تهران و مسقط در سال‌هاي اخير به جستجوي بهترين راه‌هاي همكاري متقابل‌ به منظور حفظ امنيت منطقه‌اي و بين‌‌المللي بپردازند.
از سوي ديگر، همجواري و اعتماد متقابل و تسلط دو كشور بر تنگه هرمز مهمترين آب راه انرژي جهان باعث شده است تا روابط سياسي جمهوري اسلامي ايران و عمان در منطقه خليج فارس به روابطي راهبردي تبديل شود.

دو كشور كه تنگه استراتژيك هرمز در ميان آنها قرار دارد، براساس تفاهم نامه‌هاي موجود همچنين اعمال نفوذ قدرت‌هاي بيگانه و نيروهاي خارجي در منطقه را تقبيح مي‌كنند و آن را منافي مصالح خود مي‌دانند و متعهدند در برابر هرگونه اخلال يا خراب‌كاري كه امنيت دو كشور را به خطر اندازد، اقدام توام و مشترك به عمل آورند.

عمان در بين كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس هم به لحاظ سياست‌هاي حكيمانه‌اي كه در رابطه با مسائل منطقه‌اي و رابطه با پيشبرد اهداف همكاري با ايران اتخاذ كرده و هم به لحاظ سابقه تاريخي عمان كه مولود ديروز و امروز نيست، نقش مهم و تعيين كننده‌اي دارد. ايران و عمان در سطح سياسي و منطقه‌اي بهترين و كم مسئله‌ترين رابطه را با همديگر دارند كه در تامين امنيت منطقه نقش موثري داشته است.

حال به ميزاني كه كشورهاي منطقه بتوانند در جهت تحكيم و توسعه همكاري‌ها چه در ابعاد منطقه‌اي و بين‌المللي و چه در مسائل مرتبط با جهان اسلام با همديگر پيش روند، روابط ايران و عمان يك نمونه و اسوه‌اي براي يك رابطه منطقه‌اي است. حاكميت سياست توازن در روابط خارجي و اهتمام عماني‌ها به توسعه روابط با ايران باعث شده كه مشكلات و چالش‌ها بر سر راه توسعه روابط مهار شود و در مسير سالم حركت كند. رايزني‌هاي مستمر مقامات سياسي دو كشور است كه باعث ايجاد درك و فهم متقارب و مشترك در مناسبات و مواضع دو كشور و پيشرفت روابط دوجانبه در مسير صحيح شده است. اين مسئله مي‌تواند در تحكيم و ثبات منطقه نقش آفرين باشد و عملاً زمينه را براي خروج نيروهاي بيگانه از منطقه فراهم بكند. چرا كه امنيت متعلق به كشورهاي منطقه است و اهل منطقه به تعليم و رعايت امنيت و همكاري اولي هستند. در همين راستا پيشنهادات محمود احمدي نژاد رياست جمهوري اسلامي ايران در دوحه و مذاكرات پيش روي ايران با شوراي همكاري خليج فارس درباره امضاي موافقتنامه تجارت آزاد، مي‌تواند در شرايط فعلي مورد توجه قرار بگيرد.