پاكستان؛‌ سياست جابجايي ارتش از شرق به غرب

تحول در سياست داخلي پاكستان كه در ابتداي بحران سياسي امنيتي كنوني روش مداراگرايانه مبني بر استمرار صلح با طالبان را در دستور كار داشت، اكنون به جنگ تمام عيار با آنها تبديل شده است.

 

در حالي كه در چهاردهمين روز درگيري نظاميان با شبه نظاميان طالبان در شمال غرب پاكستان، 700 تن از اين شبه نظاميان كشته شده‌اند، دولت اسلام آباد تداوم عمليات نظامي تا شكست كامل طالبان در منطقه بحران زده سوات را اعلام كرد.

اين تحول در سياست داخلي پاكستان كه در ابتداي بحران سياسي امنيتي كنوني روش مداراگرايانه مبني بر استمرار صلح با طالبان را در دستور كار داشت، توجه صاحب نظران سياسي را به خود جلب كرده است، در اين راستا مقوله جابجايي انفعال خود كرده دولت و ارتش پاكستان براي ممانعت از تمركز قواي نظامي در شمال غرب كشور به منظور حفظ موقعيت نظاميان اين كشور در خط كنترل كشمير در مرز مشترك با هند قابل توجه و ارزيابي است.

در اين جابجايي قدرت نظامي، زياده طلبي طالبان پاكستاني در مسير تطبيق شريعت بدعت گذار وهابي با فقه سني حنفي با مسلك "ديوبندي " و تمايل به محدوده جغرافيايي بيشتر براي تحقق آن، موجب شد تا پاكستان از موضع "انفعالي " به وضعيت "فعال " بازگردد.

تشديد نگراني آمريكا و غرب از احتمال تسلط طالبان بر كل پاكستان و دست يابي آنها به كليد سلاح‌هاي هسته‌اي اين كشور كه تبعات بعدي آن تسلط طالبان بر افغانستان خواهد بود، از جمله دلايل تغيير رفتار گرايي سياسي نظامي هيئت حاكمه پاكستان در قبال طالبان و آمريكاست.

در همين رابطه، آصف علي زرداري رئيس جمهور پاكستان در يك افشاگري دير هنگام، "طالبان " را مولود سازمان يافته CIA آمريكا و ISI پاكستان اعلام كرد. طالبان كه پيروي و متابعت ايدئولوژيك خود را از سلفيت جديد خاورميانه و شمال آفريقا (عربهاي افغان دوران اشغال شوروي سابق) به دست آورده است، در وحله اول توانست با حمايت ديپلماسي پنهان و تحركات لجستيكي واشنگتن بر افغانستان مسلط شود، اما فرو گذاشتن عهد و پيمان با آمريكا، شرايط انحطاط آنان را فراهم ساخت.

اين سناريوي سياسي نظامي طالبان شاخه پاكستان هم اينك به زيان آنان و به سود منافع آمريكا و تا حدودي پاكستان در حال تكرار است، اين در حالي است كه بنا بر ملاحظات جغرافيايي مناطق قبيله‌اي پاكستان و ساكنان پشتون آن در همجواري افغانستان و هندوستان، احتمال مقاومت طالبان در مثلث مزبور و توان اقتصادي به جهت وجود هلال طلايي مواد مخدر در اين جغرافيا، دراز مدت خواهد بود.

بر اين اساس به نظر مي رسد، پاكستان كه پس از فروپاشي شوروي سابق و پايان جنگ سرد، موقعيت راهبردي خود را در ارتباط با غرب و شرق از دست داده بود و قادر به ادامه حيات سياسي و اقتصادي در دوران كنوني نبود؛ به احياي مجدد موقعيت استراتژيك در شبه قاره نزديك شده است.

آمريكا نيز بنا بر ملاحظات سياسي و نظامي كه حفظ هژموني سلطه جهاني آن به تسلط بر منطقه حساس آسياي جنوبي (شبه قاره ) به عنوان سدي در برابر دشمنان بالقوه و بالفعل آن يعني چين و هند روسيه بستگي دارد، مي انديشد.

مسلماً منافع ملي آمريكا در هزاره سوم ميلادي نگهداشتن مناطق استراتژيك جهاني در بزنگاه بحران هاي تصنعي به زيان ملت ها و دولت هاي وابسته است.

جالب است كه هژموني سلطه به رهبري آمريكا براي اثبات ضعف جهان اسلام، با اسلام آمريكايي و نه جنگهاي صليبي به مقابله با آن پرداخته است.

پاكستان ؛ سياست يك بام و دو هوا!

 به رغم فشارهاي روبه افزايش طالبان محلي در پاکستان و ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم، دولت اسلام آباد هنوز از قدرت واقعي نظاميان ارتش براي سركوبي آنها استفاده نكرده است و سياست چماق و هويج زرداري نيز باعث طولاني شدن نا انمني‌ها در شمال غرب اين كشور شده است.

معاهده صلح دولت پاكستان با طالبان محلي آن كشور و رسميت دادن به اجراي قانون شريعت طالبان، باعث واكنش هاي فراوان و پرسش هاي گوناگون درمحافل سياسي و رسانه‌اي شد.

هر چند اتخاذ سياست امتياز دهي به طالبان واكنش‌هاي شديد محافل سياسي و مردمي در داخل پاكستان را بر انگيخت اما مهم پاسخ به اين پرسش است كه چرا پاكستان دست به چنين عمل ناسنجيده و غير منطقي زد و دست طالبان را در حاكميت بر سوات بازگذاشت؟

اين عمل نه تنها خشونت عليه مردم را به رسميت شناخت بلكه طناب انتحاري بود كه دولت پاكستان به دست خود به گردن خويش افكند. زيرا آنچه كه از عملكرد طالبان در گذشته بر مي آيد، سپردن منطقهاي به دست آن گروه در واقع تحريك حس سيري ناپذیري آن گروه بود و اندكي پس از امضاي اين توافقنامه شاهد بوديم كه آنها به چيزي كه به دست آورده اند قانع نشدند و به سمت منطقه بونير پيش روي كردند. روزنامه نيوريورك تايمز در گزارشي نوشت كه طالبان پاكستان در 70 كيلومتري اسلام آباد مستقر شده اند و برخي از غربي‌ها نيز از سقوط حكومت زرداري صحبت كردند تا فضا را بريا دخالت باز گذارند.

برخي تحليلگران بر اين عقيده اند كه دولت پاكستان به منظور كنترل طالبان حكومت بر سوات را به آنها واگذار كرد بدين معنا كه فشارهاي روبه افزايش طالبان محلي درآن كشور و ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم، دولت اسلام آباد را در موضع انفعال قرار داده بود و سپردن دره سوات به دست طالبان و به رسميت شناختن عمل آن گروه نه از سر قوت و قدرت دولت پاكستان بلكه از موضع ضعف و ناتواني صورت گرفت. دولت پاكستان نيز معتقد بود كه با اين سياست مي توان طالبان را در منطقه خاصي به محاصره در آورد و از پيشروي بيشتر آنان كاست تا ديگر مناطق پاكستان از تجاوز وتعدي آن گروه محفوظ بماند.

ديدگاه ديگر اين است كه دولت پاكستان مي داند كه عناصر افراطي و خشونت طلب داراي پايگاه‌هاي بومي نيز هستند و از سوي برخي عناصر افراطي حمايت و پشتباني مي شوند، اين پشتباني تا وقتي ادامه خواهد يافت كه عملكرد گروه طالبان در افكار آنها قابل قبول باشد. اما به محض اينكه آن گروه قدرت را در سوات بدست آورد، با اعمال خشونت آميز و غير انساني خويش به اجراي احكام شريعت خود ساخته خويش پرداختند، آگاه شدن مردم از اين اعمال و كردار آنها باعث سلب مشروعيت آن گروه شد و انزجار عمومي را برانگيخت.

در واقع دولت پاكستان با ميدان دادن به آن گروه فرصتي در اختيار مردم گذاشته است تا خود از نزديك شاهد خشونت‌هاي آنها باشند و آن را ازنزديك تجربه كنند، گرچه برخي محافل اين گونه سياست را از جانب حكومت‌ها غير منطقي مي‌دانند، اما گويا دولت پاكستان در پذيرفتن اين سياست ناگزير بوده است.

نكته جالتر اينكه برخي‌ها معتقدند دولت پاكستان اين عمل را براي رسيدن به اهداف خود انجام داده است كه باز هم پيامد‏هاي احتمالي آن را پيش بيني نكرد. همين نگراني باعث شد كه واكنش منفي بسياري از غربي ها خصوصا امريكايي ها را بر انگيزد.

اولين واكنش از جانب آمريكايي ها اعلام و وزير خارجه آن كشور مخالفت شديد خويش را با سياست‌هاي دولت پاكستان اعلام كرده و به نوشته "بي بي سي" هيلاري كلینتون " اوضاع پاكستان را خطر مهلك براي جهان خواند."

ديدگاه سوم اين است كه دولت پاكستان با امضاي توافقنامه سوات قصد دارد غربي‌ها را بترساند و كوشش كند توجه بيشتر غرب را به پاكستان معطوف دارد و از اين راه امتياز بيشتري كسب كند. چرا كه اگر روزي پاكستان پايگاهي براي مبارزه با تروريسم و طالبان تلقي مي‌شد اينك خود به كانون فعاليت هاي تروريستي تبديل شده و به تعبير يكي از نظاميان غربي امروز افغانستان و پاكستان دوروي يك سكه اند.

كلام آخر

سياست دولت پاكستان در قبال طالبان دو ديدگاه را تقويت كرد. نخست اينكه ممكن است با سياست‌هاي يك بام و دو هوا حكومت غير نظامي زرداري سقوط كند، اردو و سازمان اطلاعات پاكستان (ISI) بار ديگر قدرت سياسي را از آن خود كند، كه در آن صورت آرامش نسبي در پاكستان حاكم خواهد شد و افغانستان بار ديگر آشوب‌هاي ديگري را تجربه خواهد كرد.

دوم اينكه غربي‌ها سياست چماق و هویج را در قبال پاكستان در پيش خواهند گرفت يعني از يك سو به تقويت بنيه دفاعي و اقتصادي پاكستان خواهند پرداخت و از سوي ديگر با تهديد وادار خواهند ساخت كه جدي‌تر و موثرتر عمل كنند كه با توجه به تصميم اخير دولت پاكستان مبني بر سركوب كامل طالبان كه از منطقه بونير و عقب راندن آنها شروع شد، اين گزينه بيشتر به واقعيت نزديك است.

بازگشت به دوران بعثي محال است

با نزديك شدن به زمان انتخابات پارلماني منطقه كردستان عراق و سفير اخير معاون "مسعود بارزاني" رئيس حكومت محلي منطقه كردستان به ايران، تلاش براي بازگرداندن بعثي‌ها به قدرت در آستانه برگزاري رفراندم براي توافقنامه امنيتي آمريكا با عراق و تشديد نا امني‌ها و گسترش حملات انتحاري،  بار ديگر عراق را در راس رسانه‌هاي منطقه قرار داده است.  آنچه در پي مي‌آيد نگاهي به اين تحولات طي چند ماه اخير است.

 

* توافقنامه امنيتي عراق و آمريكا

 

موضوع توافقنامه امنيتي از موضوعات مهمي است كه اظهارنظرهاي زيادي پيرامون آن صورت گرفته است، در اين مدت "اوباما" رئيس جمهور آمريكا در سفر به اروپا و عراق و "جوزف بايدن" معاون وي بر اين موضوع تاكيد كرده‌اند كه آمريكا طبق زمانبندي توافقنامه امنيتي از عراق خارج خواهد شد و مردم عراق نيز هشدار داده‌اند كه نيروهاي آمريكايي بايد از عراق خارج شوند.

در رابطه با احتمال مخالفت آمريكا با اجراي همه پرسي پيرامون توافقنامه امنيتي بايد گفت با توجه به اينكه احزاب و جريانات و حكومت عراق از اين توافقنامه استقبال كرده‌اند، جريان قوي‌ و قدرتمندي نيست كه به مردم القا كند كه با اين همه پرسي مخالفت كنند بنابراين آمريكا از اجراي همه‌پرسي يا از مخالفت مردم با اين توافقنامه هراسي ندارد. شايد صدري‌ها به مخالفت با اين موافقتنامه بپردازند اما آنها در انتخابات استاني 9 درصد آرا را كسب كردند و تاثيرگذاري زيادي در راي‌گيري براي توافقنامه نخواهند داشت.

اگر همه پرسي برگزار شود احتمال دارد كه همانند دولت، ائتلاف حكيم و عراق واحد، سني‌ها و كردها همه با اجراي توافقنامه موافقت كنند. با توجه به اينكه اين جريانات اداره امور كشور را برعهده دارند و بر مردم تاثيرگذار هستند، امر تصويب اين توافقنامه با مشكل چنداني روبرو نخواهد بود.

از طرف ديگر از سه ركن مرجعيت، عشاير و سياسيون، مرجعيت در اين موارد دخالتي نمي‌كنند، عشاير هم تحت تاثير سياسيون هستند و سياسيون نيز همانطور كه اشاره شد با اين توافقنامه موافق هستند. با راي مثبت مردم عراق به اين توافقنامه تا سال 2011 مفاد آن قابل اجراست و اگر با آن مخالفت كنند از زمان ارسال نامه مخالفت حكومت عراق با اين توافقنامه كه بعد از انتخابات ماه هفتم سال ميلادي‌ است، آمريكا يك سال زمان دارد تا از عراق خارج شود يعني تا 15/7/2010 و در عمل فرق چنداني در مدت زمان حضور نظاميان در عراق نخواهد داشت.

 

*‌ سفر نوري مالكي به روسيه در مقطع كنوني

 

روسيه قبل از سقوط رژيم صدام يك بازيگر اصلي در همكاري با اين رژيم بود. در فرايند تحولات جهاني هم روسيه تاثيرگذار است. از دلايل مهم سفر نوري مالكي به روسيه مي‌توان به دو موضوع قراردادهاي اقتصادي و عمدتا نفتي و خريد سلاح اشاره كرد.

نوري مالكي و عراق در تلاش هستند تا خود را از سلطه آمريكا و سپس همپيمانان اروپايي او همچون فرانسه، انگليس و آلمان خارج سازند. ارتش عراق در گذشته، صنايع نفتي و صنايع سيمان اين كشور وابسته به روسيه بوده است.

نوري مالكي با اين ديدار اولاً باب ورود سياسي روسيه به تحولات عراق را باز كرد و با گفتگو پيرامون بحث‌هاي اقتصادي خصوصاً بررسي مجدد توافقنامه‌هاي اقتصادي سابق كه عمدتاً نفتي هم هستند، احتمال تاييد بسياري از آنها را محيا كرده است.

بايد يادآوري كرد كه روسيه 9/12 ميليارد دلار از عراق طلبكار است بنابراين براي تسويه اين بدهي‌ها يكسري امتيازات و قراردادهايي منعقد خواهد شد. از طرفي آمريكا تلاش مي‌كند تا ساختار نظامي عراق غربي و به خصوص آمريكايي شود و نوري مالكي با سفر به روسيه و بستن قراردادهاي نظامي تلاش مي‌كند از يك طرفه شدن امور نظامي، سياسي و اقتصادي به سمت غرب جلوگيري كرده و با متمايل شدن به شرق توازني ايجاد كند. آمريكا در حال حاضر تلاش مي‌كند حضور نظامي مستقيم خود را به حضور مستشاري تبديل كند يعني سربازان آمريكايي از اين كشور خارج شوند و كارشناسان نظامي وارد اين كشور شوند و نتيجه اين امر وابستگي نيروي نظامي عراق به غرب خواهد بود.

به نظر مي‌رسد نوري مالكي در زمان مناسبي سفر به روسيه را انجام داده است و اين موضوع به كم شدن دلايل حضور آمريكا در عراق و در نتيجه خروج سريع‌تر از عراق خواهد انجاميد. اين سفر را مي‌توان سفر توازن ناميد.

 

*‌ بازگشت بعثي‌ها بر سر قدرت

آمريكا با حضور بخشي از نيروهاي بعثي به قدرت موافق است و اين روند را دولت‌هاي عربي همچون مصر، اردن و سوريه و حتي امارات پيگيري مي‌كنند. آمريكا براي جلوگيري از يكجانبه‌گرايي شيعيان كه در قدرت هستند با ورود بعثي‌ها به ساختارهاي سياسي عراق موافقت كرده است.

آمريكا براي سني‌هاي تندرو از طريق عربستان و براي بعثي‌ها از طريق سه كشور مصر ، اردن و سوريه اقدام كرد و در جريان آشتي ملي اين جريانات فشار زيادي به مالكي وارد آوردند بنابراين آمريكايي‌ها موافق بازگشت بخش‌هاي مياني و پاييني بعثي‌ها به عرصه سياسي هستند يعني همان سياستي كه در افغانستان در حال اجراست. آنها در تلاشند تا طالبان ميانه‌رو را وارد عرصه سياسي كنند يعني مشاركت دادن نيروهاي مخالف آمريكا ولي نيروهايي كه تكنوكرات هستند و دست به سلاح نمي‌برند و اين يعني امتياز دادن به بعثي‌ها از جيب ملت عراق.

اين سياست از سال 2006 با گزارش "بيكر هميلتون" با شدت بيشتري در حال اجراست. نوري مالكي در موضع‌گيري‌هاي اخير خود صراحتاً با بازگشت بعثي‌ها حتي در رده‌هاي پاييني دولت نيز مخالفت كرده است.

با توجه به اينكه در بين بعثي‌ها شيعيان نيز وجود داشتند، بازگشت آنها به زندگي عادي و فراهم كردن محيط زندگي مي‌تواند بخش‌هايي از مردمي كه راي نداده‌اند را به پاي صندوق‌هاي راي آورد. اين يك كار تبليغاتي - انتخاباتي است كه مي‌تواند مشكلات عراق را نيز كاهش دهد.

صدري‌ها و حكيم از اين بيم دارند كه با اين اقدام مالكي، او پايه‌هاي نفوذ اجتماعي خود را به جريانات غير انقلابي وصل كند تا در آينده نيازمندي وي از نيروهاي انقلابي و خودي كم شود و هركاري كه مي‌خواهد بكند.

آما به جرات مي‌توان گفت كه نا امن كردن عراق و گسترش خشونت و حملات انتحاري اقدامي براي بازگشت بعثي‌ها به قدرت است كه از سوي جريانات غرب بويژه آمريكا برنامه ريزي شده است.

 

*‌ تاثير پيروزي ليست مالكي در انتخابات استاني عراق

در انتخابات مجلس اين كشور در دوره گذشته ليست ائتلاف به صورت توافقي بين احزاب و جريانات تقسيم شد اما با پيروزي مالكي در انتخابات استاني سطح، نفوذ و جايگاه وي در كشور مشخص شد بنابراين در انتخابات آينده اگر شيعيان بخواهند ائتلاف كنند بايد آراي 28 درصدي مالكي مورد توجه قرار گيرد و با آراي 10 درصدي حكيم و 8 درصدي صدري‌ها ميزان تقسيم قدرت در اين ليست مشخص خواهد شد.

اگر هم ائتلافي صورت نگرفت پس از راهيابي به مجلس براي تعيين نخست‌وزير، شيعيان مجبور به ائتلاف هستند و در اين صورت هم باز مالكي اكثريت آرا را در اختيار خواهد داشت و مي‌تواند به استمرار نخست‌وزيري خود اميدوار باشد و اصلاحات موردنظر خود را پيش برد، علاوه بر اين تا زمان انتخابات، مالكي 9 استان جنوبي و بغداد را در اختيار دارد و مي‌تواند مباني فكري خود را تقويت كند.

انتخابات مجلس قرار است كه بين آذر تا دي ماه امسال برگزار شود و تا آن زمان تغيير و تحولات زيادي در عراق رخ خواهد داد كه در ماه‌هاي آينده به روند اين تحولات خواهيم پرداخت.

 

* انتخاب اياد السامرائي به رياست پارلمان عراق

اياد السامرايي از جبهه سني توافق چند هفته قبل با 153راي به رياست مجلس عراق انتخاب شد و با اين انتخاب بيش از چهار ماه بحث و جنجال بر سر انتخاب رئيس جديد مجلس اين كشور پايان يافت. سامرايي دبيركل حزب اسلامي عراق است كه بزرگترين حزب سني حاضر دولت اين كشور به شمار مي‌رود.

وي در اولين مصاحبه خود با شبكه آمريكايي "الحره " اظهار داشت كه طي چهار ماهي كه پست رياست پارلمان عراق خالي بود، انتخاب من به اين سمت درچارچوب گفت‌وگو‌هاي ملي صورت گرفت و حتي نيروهاي سياسي كه مخالف نامزدي‌ام به اين سمت بودند از اين انتخاب استقبال كردند.

وي با صراحت اعلام كرد مه هيچ توطئه‌اي براي مخالفت با دولت در سر ندارد و كاملا آماده است تا با دولت عراق در راستاي ايجاد عراقي آزاد و دموكراتيك همكاري كند.

هرچند در ظاهر امر همكاري بين جريانات سياسي  امري عادي به نظر مي‌رسد اما با نزديك شدن به زمان انتخابات و همه پرسي درباره توافقنامه امنيتي آنمريكا با بغداد، شاهد افزريش نا امني‌ها و بي ثباتي رد اين كشور هستيم.

دخالت‌هاي آشكار غرب و برخي دول عربي منطقه در همكاري با تندروهاي بعثي‌ها و شورشيان در اين كشور، اختلافات را دو چندان خواهد كرد و ملت عراق بار ديگر در برابر آزموني سخت قرار خواهند گرفت.

چند ماه آينده ايام سختي براي عراق خواهد بود كه مسئولين عراقي مي‌بايست با هوشياري كامل از بحران عبور كنند.

  توافق با طالبان بازي با آتش

16 فوریه 2009، دولت مرکزی پاکستان توافقنامه­ای را با گروه طالبان در منطقه سوات به امضا رساند که به آنها اجازه داد تا با توجه به قوانین شریعت در این منطقه به حکمرانی بپردازند.

نیروهای طالبان به مدت بیش از دو سال بود که در راستای برقراری سیستمی جدید در دره سوات، این منطقه را به آشوب کشیده بودند. شرط اصلی دولت مرکزی پاکستان برای امضای این توافقنامه، خلع ­سلاح نیروهای افراطی در منطقه سوات بود. اما شرایط حتی در این راستا نیز حرکت نکرد و درحالی که یوسف رضا گیلانی نخست وزیر پاکستان در امریکا به سر می­برد، آصف علی زرداری رئیس جمهور پاکستان پس از فشارهای هم حزبی­ها و قانونگذاران کشور بدون توجه به عدم خلع­ سلاح افراط گرایان در این منطقه آیین نامه را امضا کرد.

اعلام این توافق بعد از تایید پارلمان توسط رئیس­ جمهور در پاکستان اولین موفقیت برای جریان افراط گرايي است. تا امروز تمامی پیروزی­های جریان افراط در پاکستان جنبه نظامی داشت و اکنون این یک موفقیت سیاسی برای آنها به شمار می­رود. آنها با تکمیل کردن پیروزی­های نظامی اکنون به پیروزی سیاسی دست پیدا کرده­اند، خصوصاً که جغرافیای این پیروزی سیاسی خارج از مناطق قبیله­ای است و در حقیقت یک مکان نزدیک به پایتخت است. سوات تنها 160 کیلومتر با اسلام­آباد فاصله دارد. منطقه­ای است زیبا و توریستی که امروز حتی مدارس دخترانه آن تعطیل شده ­است و قوانین شریعت در آن اجرا می­شود.

شبه نظاميان طالبان اندكي پس از امضاي اين توافقنامه حكومت را در دست گرفته و با احياي دارالقضاة ، دستور دادند كه تمام دادگاه‌هاي پاكستان تعطيل و سريعاً دارالقضاة راه اندازي شوند. آنها در اقدامي غير انساني و افراطي دستور دادند كه زنها از اين به بعد حق ندارند از خانه بيرون بيايند و مردان بدون ريش نيز محكوم خواهند بود. در پي اقدامات صوفي محمد رهبر جنبش تحريك طالبان سوات نظام اسلامي پاكستان را كفر خواند و شبه نظاميان طالبان شهرستان بونير و شانگلا را تصرف كردند كه در 100 كيلومتري اسلام آباد قرار دارد.

مي توان گفت كه این حادثه تقریباً همان اشتباهی بود که یک بار در منطقه "موسی­قلعه" در ولايت هلمند اتفاق افتاد که هم حکومت مرکزی افغانستان و هم برخی از کشورهای غربی پشت این تفکر بودند و بعدها همگی فهمیدند که این مسئله اشتباهی بیش نیست و هزینه­های زیادی را به مردم افغانستان و منطقه تحمیل کرد. امروز هنوز معلوم نیست این اشتباه دولت­های غربی و دولت مرکزی در پاکستان چه حجمی از منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد داد و بهای این اشتباه را چه کسانی چگونه پرداخت خواهند کرد.

دو نظريه براي واگذاري سوات به طالبان مطرح است. اول اینکه دولت مرکزی اکنون بسیار ضعیف است و اين عامل می­تواند اصلی­ترین دلیل این توافقنامه باشد. عده ای بر این عقیده اند که این ضعف به زودی دولت را از پای در خواهد آورد و این 6 ماهه آخر حیات دولت مرکزی پاکستان است.

پاکستان کشوری هسته­ای است که فروپاشی دولت مرکزی آنهم در شرایطی‌که جریان افراط خود در سرزمین هایی از این منطقه حکمرانی می­کند، می­تواند بسیار خطرناک باشد. مسلما نه تنها دولت­های غربی بلکه هیچ یک از کشورهای جهان نمی­توانند جهانی را تصور کنند که طالبان با در دست داشتن سلاح­های هسته­ای، هر کجا که بخواهد لشگر خود را پیاده کند. اگر تسلیحات هسته ای پاکستان به دست طالبان بی افتد، بخواهد از آن استفاده کند، بلکه به راحتی می­تواند نیروهای خود را هر کجای دنیا که بخواهد پیاده کند و جنگی را که علیه جهان آغاز کرده است به نفع خود به پایان برساند. این مسئله درگیری ذهنی کشورهای غربی هم هست اما با توجه به حرکت­های غلط غرب در گذشته در این منطقه می­دانیم که آنها تاکنون نتوانسته­اند شناخت درستی از آنچه در افغانستان و پاکستان می­گذرد بدست آورند و همچنان به اشتباه­های خود ادامه می­دهند،

هيلاري كلينتون (3 فروردين)‌ طي سخناني در كنگره آمريكا تأكيد كرد كه نحوه برخورد آمريكا با پاكستان اشتباه بوده است و ما نبايد اين كشور داراي بمب اتم را رها مي‌كرديم. بنابراین تعجبی نخواهد بود كه حرکت بعدی آنها نیز در راستای همین برداشت­های غلط باشد. نگاه سطحی به مسائل این منطقه به خصوص پس از جریان 11 سپتامبر 2001 سبب شد تا همواره برنامه­ریزی­های داخلی و خارجی در پاکستان با شکست روبه­رو شود. این شکست­ها همراه با یک مدیریت ضعیف چه از طرف دولت مرکزی پاکستان و چه از طرف دولت­های خارجی حاضر در منطقه سبب شد تا وضعیت روز به روز وخیم­تر شود. نگرانی در این خصوص آنجا فزونی می­یابد که در این صفحه شطرنج مهره دیگری برای دفاع باقی نمانده­است و با یک حرکت اشتباه، شاه بازی کیش مات می­شود.

دومین دلیل حوادث اخیر درک نادرست برخی از کشورهای غربی از شرایط موجود در منطقه، بخصوص در پاکستان و افغانستان است. امریکا با حمله به افغانستان برای نابودی طالبان این منطقه را وارد جریانی کرده­است که مقابله با آن روز به روز دشوارتر می­شود.

پس از این توافقنامه برخی با بیان این مطلب که امضای این توافقنامه به بازسازی طالبان در این منطقه و نفوذ دوباره و بیشتر در افغانستان منجر خواهد شد از آن انتقاد کردند، اما با توجه به آماری که وجود دارد طالبان و یا همان گروه افراط چه خود را بازسازی بکنند و چه نکنند، در آنجا دارای قدرت و توانایی است. بخشی از این قدرت، قدرت خودشان است و بخشی هم به برنامه­های اشتباهی که طرف مقابلشان در این مدت پیاده و آنها را تحریک كرده مربوط مي شود.

مسئله­ای که بیش از بازسازی طالبان در منطقه خطرناک است، این واقعیت است که طالبان تفكري است كه تنها به منطقه سوات بسنده نخواهد کرد و پس از مدتی مسلماً سهم بیشتری از این کیک را طلب خواهد کرد. در این شرایط است که وضعیت منطقه بیش از گذشته رنگ وحشت به خود می­گیرد. در واقع نزدیکی به اسلام­آباد یعنی نزدیکی به سلاح­های هسته­ای پاکستان.

سفر سليمان به تل آويو ؛ آغاز شكستي ديگر

روزنامه صهيونيستي يديعوت آحارونوت از سفر "عمر سليمان" رئيس دستگاه اطلاعات مصر به تل‌آويو در راستاي همكاري امنيتي با اين رژيم و مذاكره با " آويگدور ليبرمن و ديگر مقامات اين رژيم در روز چهارشنبه اين هفته خبر داد.

عمر سليمان در واقع نفر دوم حكومت مصر است و نقش موثري در تصميم گيري‌هاي اين كشور دارد. اما قبل از اينكه اهداف اين سفر را بررسي كنيم بايد بدانيم كه احمد ابوالغيط وزير خارجه مصر در اظهار نطري اعلام كرد: " تا زماني كه ليبرمن در راس وزارت خارجه اسرائيل است، هيچ گونه همكاري و تعاملي با وزارت خارجه اين رژيم نخواهيم داشت و ليبرمن حق ندارد به مصر بيايد."  در واقع اين اظهارات واكنشي به سخنان وزير خارجه رژيم صهيونيستي بود كه خواستار بمباران سد "العالي" شده بود كه اگر اين اتفاق بيفتد، مصر عليا  را آب مي‌برد و وزير خارجه مصر ( به ظاهر ) نمي‌تواند نسبت به اين مسئله بي خيال باشد و سكوت اختيار كند.  بنابراين اين اظهارات ( ليبرمن حق ندارد به مصر بيايد) را مطرح مي‌كند. روز بعد روزنامه‌هاي صهيونيستي خبر مي‌دهند كه عمر سليمان رئيس دستگاه امنيتي مصر در راس هيئتي به تل آويو سفر مي‌كند.

 * چند نكته درباره اين سفر

 1- عمر سليمان دومين شخصيت تاثير گذار در حكومت مصر و عرصه تصميم گيري در اين كشور است و به نظر مي‌رسد كه براي هماهنگي و مذاكره درباره موضوعات كلاني مانند آزادي اسرا و تبادل زندانيان به اين سفر مي‌رود. انتظار مي‌رود سليمان در اين زمينه با "عوفر ديكل "، مسئول مذاكره كننده درباره "گلعاد شاليت "، نظامي اسرائيلي در اسارت گروه‌هاي فلسطيني ديدار كند.

 2- هماهنگي براي طرح صلح عربي‌

يكي از مهمترين دلايل سفر سليمان به تل آويو، هماهنگي براي نشست دو پادشاه سعودي و اردن براي ديدار با باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا است. وي قصد دارد با مقامات صهيونيستي چنان برنامه‌ريزي كنند كه نتانياهو را راضي كنند، اينكه به اوباما چه بگويند كه همگي راضي باشند، و هر دو طرف اندكي مواضع خود را تعديل كنند. بنابراين هماهنگي براي طرح صلح عربي – صهيونيستي كه مقدمات آن را ملك عبدالله پادشاه سعودي  و ملك عبدالله دوم پادشاه اردن در ديدار با اوباما مطرح خواهند كرد. جلوگيري از ورود برخي مقامات حماس و گروه‌هاي مقاومت به قاهره در راستاي هماهنگي‌هاي اين كشور با رژيم صهيونيستي‌ است كه روند گفتگو‌هاي ملي فلسطين را با كندي مواجه كرده است.

 3- هماهنگ سازي اطلاعاتي درباره امداد و شبكه لجستيكي مقاومت و حزب الله

سليمان در اين سفر قصد دارد مواضع و منابع اطلاعاتي مصر و رژيم صهيونيستي را درباره امداد و شبكه لجستيكي حزب الله و مقاومت هماهنگ كند. به عبارت ديگر تصميم دارد از اطلاعات پنهان آگاهي كسب كند و اولين كسي باشد كه جايزه آن را از سران صهيونيست دريافت مي‌كند و خوش خدمتي خودشان را به كابينه جديد و تندرو نتانياهو اعلام مي‌كنند.

 4- از آنجا كه در اين سفر مسائل مهم و امنيتي بين دو كشور مطرح است، عمر سليمان به عنوان رئيس دستگاه اطلاعات مصر بهترين گزينه براي اين كار مي‌باشد. در همين راستا آماده كردن زمينه ديدار نتانياهو با "حسني مبارك "، رئيس جمهور مصر در شرم الشيخ در پايان ماه جاري ميلادي يا اوايل ماه آينده نيز از ديگر اهداف اين سفر است.

 5-  امتياز گيري از نتاينياهو در قبال خوش خدمتي. مصر در تحولات اخير جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غره با همدستي با سران رژيم صهيونيستي بشدت نقش منطقه‌اي خود را از دست داده و اگر موضوع فلسطين بجايي نرسد، مصر علنا كارايي خود را از دست مي‌دهد. اگر در مسئله تبادل اسرا نتواند نقش خود را ايفا كند، اگر صلح خاورميانه راه به جايي نبرد، مصر هيچ كاره باقي مي‌ماند. اين دغدغه ها مي‌تواند از جمله دلايل سفر عمر سليمان به تل آويو باشد. 

 كلام اخر

به دنبال انتشار اخباري مبني بر كمك رژيم صهيونيستي (موساد) به سرويس امنيت مصر در بازداشت عناصر حزب الله، سفر مقام امنيتي مصر به سرزمين‌هاي اشغالي نشان از نياز قاهره به هماهنگي با با اين رژيم براي مخالفت با حزب الله و مقاومت دارد.

در اين ميان مصر نيز انتظار دارد با دريافت امتيازهاي ويژه نقش منطقه‌اي از دست رفته خود را باز يابي كند. برخلاف تصور مصري‌ها و با توجه به تحولات اخير منطقه خاورميانه، اين سناريوي قاهره نيز با شکست و رسوايي بيشتر دولت مبارک بسته خواهد شد، زيرا ملت ها هرگز نخواهند پذيرفت که مقاومت قصد برهم زدن امنيت کشورهاي عربي را دارد و آخرين نظرسنجي صورت گرفته در مصر که قطعاً خشم دولتمردان مصري را برانگيخته، نشان مي دهد که سيد حسن نصرالله دبيرکل حزب الله لبنان همچنان محبوبترين شخصيت جهان عرب نزد مردم مصر است و پس از او " خالد مشعل" رئيس دفتر سياسي جنبش حماس قرار دارد. آيا اين اقدام مصر دست و پا زدن در باتلاق نيست؟